دانه
licenseمعنی کلمه دانه
معنی واژه دانه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- بذر، برز، تخم، دان، مغز، هسته 2- تا، شماره، عدد 3- حب، حبه، ريزه 4- آبله | ||
انگلیسی | grain,seed,kernel,granulation,bean,granule,currant,berry,rash,birdseed,piece,whelk,pill,semen,bait,furuncle,knurl | ||
عربی | حبوب، حبة، القمح، بذرة، حبيبة، مزاج، التجزع، شامة، نوع، سطح محبب، طبع، ضرب، إنتزع الشعر عن الجلد، حبب، جزع، قمح | ||
ترکی | tohum | ||
فرانسوی | graine | ||
آلمانی | samen | ||
اسپانیایی | semilla | ||
ایتالیایی | seme | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «دانه» در زبان فارسی دارای معانی و کاربردهای مختلفی است و بسته به زمینهای که در آن به کار میرود، میتواند قواعد و نکات نگارشی خاص خود را داشته باشد. در زیر به برخی از نکات مربوط به این کلمه اشاره میشود:
این نکات به شما کمک میکند تا از کلمه «دانه» به درستی و به صورت موثر در متون و مکالمات خود استفاده کنید. | ||
واژه | دانه | ||
معادل ابجد | 60 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | dāne | ||
معادل انگلیسی | grain | ||
مرتبط با | کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [پهلوی: dānak] ‹دان› | ||
مختصات | (نِ) [ په . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | dAne | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی دانه | ||
پخش صوت |
میوۀ غلات و سویا و کتان کلمه «دانه» در زبان فارسی دارای معانی و کاربردهای مختلفی است و بسته به زمینهای که در آن به کار میرود، میتواند قواعد و نکات نگارشی خاص خود را داشته باشد. در زیر به برخی از نکات مربوط به این کلمه اشاره میشود: معنی و مفهوم: ترکیبات: نگارش صحیح: استفاده در جملات: نکات نگارشی: این نکات به شما کمک میکند تا از کلمه «دانه» به درستی و به صورت موثر در متون و مکالمات خود استفاده کنید.
1- بذر، برز، تخم، دان، مغز، هسته
2- تا، شماره، عدد
3- حب، حبه، ريزه
4- آبله
grain,seed,kernel,granulation,bean,granule,currant,berry,rash,birdseed,piece,whelk,pill,semen,bait,furuncle,knurl
حبوب، حبة، القمح، بذرة، حبيبة، مزاج، التجزع، شامة، نوع، سطح محبب، طبع، ضرب، إنتزع الشعر عن الجلد، حبب، جزع، قمح
tohum
graine
samen
semilla
seme