درزه
licenseمعنی کلمه درزه
معنی واژه درزه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | joint, wish | ||
عربی | مشترك، مفصل في الجسم، متضامن، مخلوع، متصل، مضموم، متحد، وصل، قرن، صدع طفيف، ملهي متواضع، وصلة، قطعة لحمة | ||
ترکی | dikiş | ||
فرانسوی | couture | ||
آلمانی | naht | ||
اسپانیایی | costura | ||
ایتالیایی | cucitura | ||
مرتبط | مفصل، بند، خط اتصال، شریک، لولا | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "درزه" به معنی شکاف یا فضاهای بین دو چیز به کار میرود و میتواند در متون فارسی مورد استفاده قرار گیرد. در زیر به برخی از نکات نگارشی و قواعد مربوط به استفاده از این کلمه اشاره میکنم:
توجه به این نکات میتواند به بهبود نگارش و استفاده صحیح از کلمه "درزه" در متنهای فارسی کمک کند. | ||
واژه | درزه | ||
معادل ابجد | 216 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | darze | ||
معادل انگلیسی | joint | ||
مرتبط با | زمین شناسی | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [قدیمی] | ||
مختصات | ( ~.) (اِ.) | ||
آواشناسی | darze | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی درزه | ||
پخش صوت |
نوعی شکستگی در سنگ که براثر آن هیچ گونه جابه جایی در دو طرف سنگ مشاهده نمیشود کلمه "درزه" به معنی شکاف یا فضاهای بین دو چیز به کار میرود و میتواند در متون فارسی مورد استفاده قرار گیرد. در زیر به برخی از نکات نگارشی و قواعد مربوط به استفاده از این کلمه اشاره میکنم: نحوه نوشتار: کلمه "درزه" باید به صورت صحیح و بدون اضافات نوشته شود. به مثالها توجه کنید: علامتگذاری: در صورتی که در متن از این کلمه استفاده میکنید، باید به قواعد علامتگذاری توجه داشته باشید. اگر "درزه" در وسط جمله بیفتد، باید توجه کنید که آیا جملات قبل و بعد از آن صحیح و قابل فهم هستند. قید و صفت: هنگام استفاده از "درزه"، میتوان آن را با صفتها یا قیدهای مختلفی ترکیب کرد. به عنوان مثال: جایگاه در جمله: "درزه" میتواند به عنوان اسم در جمله به کار رود. به مثالهای زیر توجه کنید: توجه به این نکات میتواند به بهبود نگارش و استفاده صحیح از کلمه "درزه" در متنهای فارسی کمک کند.
joint, wish
مشترك، مفصل في الجسم، متضامن، مخلوع، متصل، مضموم، متحد، وصل، قرن، صدع طفيف، ملهي متواضع، وصلة، قطعة لحمة
dikiş
couture
naht
costura
cucitura
مفصل، بند، خط اتصال، شریک، لولا