درگیری
licenseمعنی کلمه درگیری
معنی واژه درگیری
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | involvement, contention, set-to, the clash | ||
عربی | مشاركة، تورط، تدخل، التزام، التفاف، ارتباك، تعقيد، المشاركة | ||
ترکی | çatışma | ||
فرانسوی | le choc | ||
آلمانی | das aufeinandertreffen | ||
اسپانیایی | el enfrentamiento | ||
ایتالیایی | lo scontro | ||
مرتبط | گرفتاری، مشاجره، مجادله، نزاع، مباحثه، ستیز، زد و خورد، نبرد، درگیر | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) درگیری یک کلمه فارسی است که به معنای جنگ، تضاد یا بحث و جدل بین افراد یا گروهها استفاده میشود. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی، نکات زیر را مد نظر قرار دهید:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "درگیری" بهطور درست و مؤثر در متون خود استفاده کنید. | ||
واژه | درگیری | ||
معادل ابجد | 444 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
معادل انگلیسی | engagement | ||
مرتبط با | علوم نظامی | ||
نقش دستوری | اسم | ||
آواشناسی | dargiri | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی درگیری | ||
پخش صوت |
زدوخورد با نیروهای دشمن بدون در نظر گرفتن محدودیت زمانی و شدت آن درگیری یک کلمه فارسی است که به معنای جنگ، تضاد یا بحث و جدل بین افراد یا گروهها استفاده میشود. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی، نکات زیر را مد نظر قرار دهید: نقش تاریخی: درگیری میتواند به معنای جنگ یا نزاعی باشد که در تاریخ اتفاق افتاده است. در این حالت میتوانید از قیدهای زمانی برای مشخص کردن دوره تاریخی استفاده کنید. استفاده از صفت: میتوان از صفتها برای توصیف نوع درگیری استفاده کرد، مانند "درگیری نظامی"، "درگیری لفظی" و "درگیری اجتماعی". ترکیبهای زبانی: درگیری ممکن است در ترکیب با دیگر کلمات به کار رود. به عنوان مثال: "درگیریهای سیاسی"، "درگیریهای قومی"، "درگیریهای فرهنگی". رعایت املایی: کلمه درگیری به صورت "درگیری" و با حرف "گ" نوشته میشود و از نوشتن آن به صورتهای دیگر مانند "در گيري" خودداری کنید. جدا نویسی: هنگام تولید جملات، باید به ساختار نحوی جملات توجه کنید و درگیری را در متن به درستی و در مکان مناسب بگنجانید. با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "درگیری" بهطور درست و مؤثر در متون خود استفاده کنید.
involvement, contention, set-to, the clash
مشاركة، تورط، تدخل، التزام، التفاف، ارتباك، تعقيد، المشاركة
çatışma
le choc
das aufeinandertreffen
el enfrentamiento
lo scontro
گرفتاری، مشاجره، مجادله، نزاع، مباحثه، ستیز، زد و خورد، نبرد، درگیر