دستوری
licenseمعنی کلمه دستوری
معنی واژه دستوری
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- اجازه، اذن، رخصت 2- راه، رسم، روش، شيوه، قاعده 3- خودفروش، روسپي، فاحشه، معروفه | ||
انگلیسی | grammatical, imperative, directorial, magistral, grade | ||
عربی | نحوي، منطبق علي قواعد اللغة، النحوية | ||
ترکی | emretmek | ||
فرانسوی | commande | ||
آلمانی | befehl | ||
اسپانیایی | dominio | ||
ایتالیایی | comando | ||
مرتبط | صرف و نحوی، مطابق قواعد دستور، امری، حتمی، الزام اور، هادی، مربوط به کارگردان، هدایتی، مدیریتی، امرانه، قاطع، قطعی، دستور | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "دستوری" یکی از واژههای زبان فارسی است که به صورتهای مختلفی میتواند به کار برود. در ادامه، به برخی از قواعد نگارشی و نکات مربوط به این کلمه اشاره میشود:
به طور کلی، استفاده صحیح و دقت در نگارش میتواند به وضوح و فهم بهتر متن کمک کند. | ||
واژه | دستوری | ||
معادل ابجد | 680 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
معادل انگلیسی | grammarian | ||
مرتبط با | زبان شناسی | ||
نقش دستوری | صفت | ||
مختصات | (دَ) (اِ.) | ||
آواشناسی | dasturi | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی دستوری | ||
پخش صوت |
کسی که تخصص او در حوزۀ دستور است متـ . دستورنویس کلمه "دستوری" یکی از واژههای زبان فارسی است که به صورتهای مختلفی میتواند به کار برود. در ادامه، به برخی از قواعد نگارشی و نکات مربوط به این کلمه اشاره میشود: نحوه نوشتار: کلمه "دستوری" به صورت پیوسته و بدون فاصله نوشته میشود. معنی: این کلمه معمولاً به معنای مربوط به دستور یا قواعد است و در زمینههای مختلفی مانند زبانشناسی، علوم تفسیری و غیره کاربرد دارد. توصیف: وقتی که میخواهید از این کلمه در متون خود استفاده کنید، حتماً به سیاق جمله و واژههای اطراف آن توجه کنید، تا معنای دقیقتری منتقل شود. تطابق با جملات دیگر: در جملاتی که از "دستوری" استفاده میشود، باید به تطابق نحوی و گرامری آن با سایر بخشهای جمله توجه داشته باشید. به طور کلی، استفاده صحیح و دقت در نگارش میتواند به وضوح و فهم بهتر متن کمک کند.
1- اجازه، اذن، رخصت
2- راه، رسم، روش، شيوه، قاعده
3- خودفروش، روسپي، فاحشه، معروفه
grammatical, imperative, directorial, magistral, grade
نحوي، منطبق علي قواعد اللغة، النحوية
emretmek
commande
befehl
dominio
comando
صرف و نحوی، مطابق قواعد دستور، امری، حتمی، الزام اور، هادی، مربوط به کارگردان، هدایتی، مدیریتی، امرانه، قاطع، قطعی، دستور