دوره
licenseمعنی کلمه دوره
معنی واژه دوره
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- دوران، زمانه، زمان، عصر، عهد، موسم، نوبت، وقت، هنگام 2- دنيا، روزگار 3- مرور 4- دور، محيط 5- سير، گردش 6- احاطه | ||
انگلیسی | period, course, era, term, cycle, age, epoch, spell, periodicity, circuit, stretch, periphery, felly, space, stadium, set, the period | ||
عربی | فترة، حقبة، مدة، مرحلة، عصر، عهد، نقطة، زمن، دورة، أمد، حصة، فترة الحضانة، دورة الطمث، درس، عدد دائر، فترة التذبب، فترة التعاقب، جملة تامة، المدة أو الدورة، حصة دراسية | ||
ترکی | periyot | ||
فرانسوی | la période | ||
آلمانی | die periode | ||
اسپانیایی | el período | ||
ایتالیایی | il periodo | ||
مرتبط | مدت، مرحله، مدتی، مسیر، جریان، روش، اصول، در طی، تاریخ، اغاز تاریخ، اصطلاح، شرایط، لفظ، جمله، چرخه، سیکل، چرخ، دوره گردش، سن، عمر، پیری، سن بلوغ، مبدا تاریخ، حادثه تاریخی، طلسم، افسون، جادو، حمله، جذابیت، تناوب، حالت تناوبی، دوری، محیط، حوزه قضایی یک قاضی، بسط، قطعه، اتساع، ارتجاع، خط ممتد، پیرامون، جنب، سطح بدن، فضا، فاصله، جا، مساحت، وسعت، ورزشگاه، میدان ورزش، مجموعه، دستگاه، دسته، جهت، دست | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "دوره" در زبان فارسی کاربردهای متعددی دارد و قواعد خاصی برای استفاده از آن وجود دارد. در زیر به برخی از نکات و قواعد نگارشی و معنایی مربوط به این کلمه اشاره میشود:
با رعایت این نکات میتوانید به شکل صحیح و مؤثری از کلمه "دوره" در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | دوره | ||
معادل ابجد | 215 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | dure | ||
مرتبط با | گردشگری و جهانگردی | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) ‹دورک، دورق› [قدیمی] | ||
مختصات | (دُ رِ) [ ع . دورة ] (اِمص .) | ||
آواشناسی | dowre | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی دوره | ||
پخش صوت |
← دورۀ آموزشی کلمه "دوره" در زبان فارسی کاربردهای متعددی دارد و قواعد خاصی برای استفاده از آن وجود دارد. در زیر به برخی از نکات و قواعد نگارشی و معنایی مربوط به این کلمه اشاره میشود: معنا و کاربرد: نحوه نوشتن: نکات گرامری: رعایت ساختار جمله: با رعایت این نکات میتوانید به شکل صحیح و مؤثری از کلمه "دوره" در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.
1- دوران، زمانه، زمان، عصر، عهد، موسم، نوبت، وقت، هنگام
2- دنيا، روزگار
3- مرور
4- دور، محيط
5- سير، گردش
6- احاطه
period, course, era, term, cycle, age, epoch, spell, periodicity, circuit, stretch, periphery, felly, space, stadium, set, the period
فترة، حقبة، مدة، مرحلة، عصر، عهد، نقطة، زمن، دورة، أمد، حصة، فترة الحضانة، دورة الطمث، درس، عدد دائر، فترة التذبب، فترة التعاقب، جملة تامة، المدة أو الدورة، حصة دراسية
periyot
la période
die periode
el período
il periodo
مدت، مرحله، مدتی، مسیر، جریان، روش، اصول، در طی، تاریخ، اغاز تاریخ، اصطلاح، شرایط، لفظ، جمله، چرخه، سیکل، چرخ، دوره گردش، سن، عمر، پیری، سن بلوغ، مبدا تاریخ، حادثه تاریخی، طلسم، افسون، جادو، حمله، جذابیت، تناوب، حالت تناوبی، دوری، محیط، حوزه قضایی یک قاضی، بسط، قطعه، اتساع، ارتجاع، خط ممتد، پیرامون، جنب، سطح بدن، فضا، فاصله، جا، مساحت، وسعت، ورزشگاه، میدان ورزش، مجموعه، دستگاه، دسته، جهت، دست