جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
تخزين|متجر , مخزن , مستودع , دكان , محل تجاري , ذخيرة , ذاكرة , مؤن , تموين , دخر , خزن , حفظ , إستوعب زود بالمؤن , ودع , خزن المؤن , سجل في الذاكرة , زود , محل
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "ذخیره" به معنی جمعآوری یا نگهداری منابع یا اطلاعات به کار میرود و به عنوان یک اسم و فعل در زبان فارسی کاربرد دارد. در ادامه، قواعد زبان و نگارش مرتبط با این واژه را بررسی میکنیم:
1. نحو:
"ذخیره" میتواند به عنوان اسم به کار رود:
مثال: «ذخیره غذا در یخچال مهم است.»
همچنین میتواند به عنوان فعل (فعل خراب فعل) استفاده شود:
مثال: «او باید اطلاعات را ذخیره کند.»
2. گستره معنایی:
"ذخیره" میتواند به موارد مختلفی اشاره داشته باشد، از قبیل ذخیرهسازی اطلاعات دیجیتال، ذخیره غذا، یا منابع مالی.
3. ضربالمثلها و عبارات:
عبارات و ضربالمثلهای مرتبط با ذخیره و منابع میتوانند شامل مواردی از قبیل "ذخیره برای روز مبادا" باشند.
4. نکات نگارشی:
این کلمه همیشه به صورت "ذخیره" نوشته میشود و توجه به نگارش آن در متون رسمی و غیررسمی مهم است.
در متون علمی یا رسمی، دقت در استفاده از واژهها مهم است، بنابراین بهتر است که معانی مختلف آن را با توجه به زمینه متن مشخص کنید.
5. فارسینویسی:
کلمه "ذخیره" به صورت صحیح و بدون حذف یا اضافه کردن حروف نوشته میشود.
با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "ذخیره" در جملات و متنهای خود به درستی استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
برای سفر به تجربههای جدید، همیشه باید مقداری پول را در حساب بانکی خود ذخیره کنیم.
او تصمیم گرفت تمام اطلاعات مهم را در یک فایل امن ذخیره کند تا در آینده به راحتی به آنها دسترسی داشته باشد.
با توجه به تغییرات آب و هوایی، بهتر است منابع طبیعی را ذخیره کرده و از آنها به صورت هوشمندانه استفاده کنیم.
واژههای مصوّب فرهنگستان
واژگان مرتبط: فروشگاه، مغازه، انبار، مخزن، دکان، احتیاط، حفاظ، پس نهاد، یدکی، موجودی، لزوم، فرااورده، اذوقه، خواربار، در انبار، سهم، قنداق، سرمایه، اب انبار، مخزن اب، انباشتگی، توده، جمع اوری، احتکار، گنج، شرط، کتمان، تقیه، قید، یدک