رابط
licenseمعنی کلمه رابط
معنی واژه رابط
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | پيوندگر، ميانجي، واسطه | ||
انگلیسی | copulative, connective, liaison, connector, go-between | ||
عربی | رابط، copulative | ||
ترکی | bağlayıcı | ||
فرانسوی | connecteur | ||
آلمانی | verbinder | ||
اسپانیایی | conector | ||
ایتالیایی | connettore | ||
مرتبط | وابسته به جفتگیری، ربطی، پیوندی، متصل کننده، ارتباط، رابطه، رابطه نامشروع، بستگی، اتصال، بست، میانجی، دلال، دلال محبت | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "رابط" در زبان فارسی به معنای پیوند دهنده یا ارتباط دهنده است و در کاربردهای مختلف به کار میرود. برای استفاده صحیح و نگارشی این کلمه، به موارد زیر توجه کنید:
با رعایت نکات فوق، میتوانید از کلمه "رابط" به درستی و به شیوهای نگارشی مناسب استفاده کنید. | ||
واژه | رابط | ||
معادل ابجد | 212 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | rābet | ||
معادل انگلیسی | link | ||
مرتبط با | حمل ونقل درونشهری-جادهای | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (صفت) [عربی] | ||
مختصات | (بِ) [ ع . ] (اِفا.) | ||
آواشناسی | rAbet | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی رابط | ||
پخش صوت |
پیوندی بین دو نقطۀ متوالی یا تقاطع در یک شبکۀ ارتباطی کلمه "رابط" در زبان فارسی به معنای پیوند دهنده یا ارتباط دهنده است و در کاربردهای مختلف به کار میرود. برای استفاده صحیح و نگارشی این کلمه، به موارد زیر توجه کنید: نوشتار درست: کلمه "رابط" به صورت "رابط" نوشته میشود و نباید به اشتباه شکلهای دیگر آن مثل "رابط" نوشته شود. استفاده در جملات: نقطهگذاری: هنگام استفاده از "رابط" در جملات، باید به نقطهگذاری صحیح توجه کنید. به عنوان مثال: "این دو قسمت را با یک رابط مناسب به هم متصل کنید." ترکیب با واژههای دیگر: "رابط" میتواند با کلمات دیگر ترکیب شود. مثلاً: توجه به معانی مختلف: "رابط" میتواند در حوزههای مختلف معانی متفاوتی داشته باشد. مثلاً در ریاضیات، علوم کامپیوتر، و غیره. بنابراین، در هر زمینهای که استفاده میشود، باید به معنی متناسب با آن حوزه توجه کرد. با رعایت نکات فوق، میتوانید از کلمه "رابط" به درستی و به شیوهای نگارشی مناسب استفاده کنید.
پيوندگر، ميانجي، واسطه
copulative, connective, liaison, connector, go-between
رابط، copulative
bağlayıcı
connecteur
verbinder
conector
connettore
وابسته به جفتگیری، ربطی، پیوندی، متصل کننده، ارتباط، رابطه، رابطه نامشروع، بستگی، اتصال، بست، میانجی، دلال، دلال محبت