روایی
licenseمعنی کلمه روایی
معنی واژه روایی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- حليت، سزاواري 2- رواج، رونق | ||
انگلیسی | justifiability, validity | ||
عربی | مبرر | ||
ترکی | anlatı | ||
فرانسوی | narratif | ||
آلمانی | erzählung | ||
اسپانیایی | narrativo | ||
ایتالیایی | narrativa | ||
مرتبط | مجاز بودن، روا بودنی، جواز شرعی، روا | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "روایی" به عنوان یک صفت در زبان فارسی استفاده میشود و به مفاهیم مربوط به راوی و روایت اشاره دارد. در زیر برخی از نکات و قواعد مرتبط با این کلمه و کاربردهای آن در نگارش آورده شده است:
استفاده صحیح و اصولی از کلمه "روایی" و دیگر کلمات مرتبط میتواند به بهبود نگارش و انتقال بهتر پیام کمک کند. | ||
واژه | روایی | ||
معادل ابجد | 227 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | ravāy(')i | ||
معادل انگلیسی | validity | ||
مرتبط با | علوم سلامت | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (حاصل مصدر) [قدیمی] | ||
مختصات | (رَ) (حامص .) | ||
آواشناسی | ravAyi | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی روایی | ||
پخش صوت |
درجۀ درستی نتیجهگیریهای حاصل از یک مطالعه کلمه "روایی" به عنوان یک صفت در زبان فارسی استفاده میشود و به مفاهیم مربوط به راوی و روایت اشاره دارد. در زیر برخی از نکات و قواعد مرتبط با این کلمه و کاربردهای آن در نگارش آورده شده است: معنی و استفاده: "روایی" به معنای مرتبط با روایت یا راوی است. این کلمه معمولاً در متون ادبی، نقد ادبی، و مباحث مربوط به داستاننویسی به کار میرود. نحوه نوشتار: این کلمه باید با حروف فارسی و به صورت صحیح نوشته شود. دقت به املای صحیح آن الزامی است. جایگاه کلمه: "روایی" معمولاً به عنوان صفت پیش از اسم میآید. مثلاً: "داستان روایی"، "محتوای روایی". تطابق با اسم: مانند سایر صفات، "روایی" باید با اسمهایی که توصیف میکند، از نظر تعداد (مفرد/جمع) و جنس (مؤنث/مذکر) تطابق داشته باشد. به عنوان مثال: جملات توصیفی: میتوان از "روایی" در جملات توصیفی استفاده کرد. مثلاً: "این رمان داستانی روایی و جذاب دارد." استفاده صحیح و اصولی از کلمه "روایی" و دیگر کلمات مرتبط میتواند به بهبود نگارش و انتقال بهتر پیام کمک کند.
1- حليت، سزاواري
2- رواج، رونق
justifiability, validity
مبرر
anlatı
narratif
erzählung
narrativo
narrativa
مجاز بودن، روا بودنی، جواز شرعی، روا