زمینوار
licenseمعنی کلمه زمینوار
معنی واژه زمینوار
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | land | ||
عربی | أرض، قطعة أرض، بلد، يابسة، منطقة، بر، دولة، تهبط الطائرة، قطر، تهبط، تحط، نزل إلي اليابسة، هبط على سطح القمر، صاد، ترسو السفينة عند الشاطئ، وقع، تهبط الطائرة إضراريا، الأرض | ||
ترکی | kiraya veren | ||
فرانسوی | propriétaire | ||
آلمانی | vermieter | ||
اسپانیایی | propietario | ||
ایتالیایی | proprietario | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "زمینوار" در فارسی به معنی چیزی شبیه و مشابه با زمین است و به صورت مرکب از دو بخش "زمین" و "وار" ساخته شده است. در مورد قواعد نگارشی این کلمه میتوان به نکات زیر اشاره کرد:
مثال: "این خاک زمینوار به گیاهان کمک میکند تا بهتر رشد کنند." به طور کلی، "زمینوار" کلمهای ساده اما مفهومی است که در زبان فارسی به خوبی کاربرد دارد. | ||
واژه | زمینوار | ||
معادل ابجد | 314 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
معادل انگلیسی | geoid | ||
مرتبط با | زمین شناسی، ژئوفیزیک، علوم جَوّ | ||
نقش دستوری | صفت | ||
آواشناسی | zaminvAr | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی زمینوار | ||
پخش صوت |
شکلی فرضی برای زمین با حذف تمامی برجستگیهای روی آن و گسترش سطح تراز آب دریا روی تمام خشکیها کلمه "زمینوار" در فارسی به معنی چیزی شبیه و مشابه با زمین است و به صورت مرکب از دو بخش "زمین" و "وار" ساخته شده است. در مورد قواعد نگارشی این کلمه میتوان به نکات زیر اشاره کرد: فصل مشترک: "وار" به عنوان پسوند نشاندهنده شباهت یا ویژگی است که به کلمه پایه (در اینجا "زمین") اضافه میشود. به همین دلیل، "زمینوار" به معنای "شبیه به زمین" است. نوشتار: این کلمه به صورت پیوسته و بدون فاصله بین اجزای آن نوشته میشود. جنس و عدد: "زمینوار" به عنوان یک صفت میتواند به صورت مفرد و جمع بیاید. مثلاً: قواعد صرفی: این کلمه میتواند در جملات به عنوان صفت توصیفی استفاده شود و باید از نظر هماهنگی با اسم مورد نظر، جنس و تعداد همخوانی داشته باشد. مثال: "این خاک زمینوار به گیاهان کمک میکند تا بهتر رشد کنند." به طور کلی، "زمینوار" کلمهای ساده اما مفهومی است که در زبان فارسی به خوبی کاربرد دارد.
land
أرض، قطعة أرض، بلد، يابسة، منطقة، بر، دولة، تهبط الطائرة، قطر، تهبط، تحط، نزل إلي اليابسة، هبط على سطح القمر، صاد، ترسو السفينة عند الشاطئ، وقع، تهبط الطائرة إضراريا، الأرض
kiraya veren
propriétaire
vermieter
propietario
proprietario