سازگار
licenseمعنی کلمه سازگار
معنی واژه سازگار
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | آميزگار، خوش معاشرت، ملايم طبع، بساز، جور، سازوار، قانع، خرسند، كوك، متجانس، مساعد، مناسب، موافق ، هم آهنگ، هم آواز ، گوارا، مهنا | ||
متضاد | ناسازگار، نامتجانس ناهم آهنگ 1- گوارا، مهنا | ||
انگلیسی | compatible, fit, suitable, correspondent, matchable, becoming, salubrious, wholesome | ||
عربی | ملائم، منسجم، متناغم، قابل للمضاهاة، متناسق | ||
ترکی | uyumlu | ||
فرانسوی | compatible | ||
آلمانی | kompatibel | ||
اسپانیایی | compatible | ||
ایتالیایی | compatibile | ||
مرتبط | همساز، دمساز، شایسته، در خور، تندرست، مستعد، خوب، مقتضی، فرا خور، مطابق، خوش ایند، بهم جور شدنی، زیبنده، سالم، صحت بخش، سودمند، سالم و بی خطر، خوش بنیه، سرحال، سلامت | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «سازگار» در زبان فارسی به معنای توافقپذیری یا همخوانی است و میتواند در زمینههای مختلفی به کار رود. در زیر به نکات قواعدی و نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میشود:
در نهایت، به یاد داشته باشید که استفاده از کلمات در متن باید با توجه به سیاق جمله و موضوع مورد نظر باشد. | ||
واژه | سازگار | ||
معادل ابجد | 289 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | sāz[e]gār | ||
مرتبط با | رایانه و فنّاوری اطلاعات | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [مقابلِ ناسازگار] ‹سازوار› | ||
مختصات | (زْ) (ص فا.) | ||
آواشناسی | sAzgAr | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی سازگار | ||
پخش صوت |
← همخوان کلمه «سازگار» در زبان فارسی به معنای توافقپذیری یا همخوانی است و میتواند در زمینههای مختلفی به کار رود. در زیر به نکات قواعدی و نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میشود: نحوه نگارش: جایگاه در جمله: صرف و انحنا: معادلهای دیگر: در نهایت، به یاد داشته باشید که استفاده از کلمات در متن باید با توجه به سیاق جمله و موضوع مورد نظر باشد.
آميزگار، خوش معاشرت، ملايم طبع، بساز، جور، سازوار، قانع، خرسند، كوك، متجانس، مساعد، مناسب، موافق ، هم آهنگ، هم آواز ، گوارا، مهنا
ناسازگار، نامتجانس ناهم آهنگ
1- گوارا، مهنا
compatible, fit, suitable, correspondent, matchable, becoming, salubrious, wholesome
ملائم، منسجم، متناغم، قابل للمضاهاة، متناسق
uyumlu
compatible
kompatibel
compatible
compatibile
همساز، دمساز، شایسته، در خور، تندرست، مستعد، خوب، مقتضی، فرا خور، مطابق، خوش ایند، بهم جور شدنی، زیبنده، سالم، صحت بخش، سودمند، سالم و بی خطر، خوش بنیه، سرحال، سلامت