سایش
licenseمعنی کلمه سایش
معنی واژه سایش
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | اصطكاك، خراش، مالش، مس | ||
انگلیسی | abrasion, friction, erosion, attrition, scrubbing, chafing, trituration, wear | ||
عربی | كشط، خدش، تآكل، حك، سحج، السحجة، منطقة من الجلد بها سحج، منطقة من الغشاء المخاطى بها سحج | ||
ترکی | giymek | ||
فرانسوی | porter | ||
آلمانی | tragen | ||
اسپانیایی | tener puesto | ||
ایتالیایی | indossare | ||
مرتبط | ساییدگی، اصطکاک، اختلاف، حساسیت، فرسایش، تحلیل، فساد تدریجی، عرق گزی، خردسازی، نرم سازی، پودر سازی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "سایش" به معنی تماس و اصطکاک بین دو جسم است و معمولاً در مباحث علمی و فنی به کار میرود. در نگارش فارسی، رعایت چند نکته میتواند به بهبود کیفیت نوشتار کمک کند:
رعایت این نکات بهویژه در نوشتههای فنی و علمی میتواند به خوانایی و کیفیت متن شما کمک کند. | ||
واژه | سایش | ||
معادل ابجد | 371 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | sāyeš | ||
معادل انگلیسی | friction | ||
مرتبط با | زبان شناسی | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) | ||
مختصات | (یِ) (اِمص .) | ||
آواشناسی | sAyeS | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی سایش | ||
پخش صوت |
اصطلاحی در آواشناسی که به همخوانی اشاره دارد که در نتیجۀ تنگی در نقطه ای از مجرای گفتار، با انسداد ناقص تولید شود کلمه "سایش" به معنی تماس و اصطکاک بین دو جسم است و معمولاً در مباحث علمی و فنی به کار میرود. در نگارش فارسی، رعایت چند نکته میتواند به بهبود کیفیت نوشتار کمک کند: املا: کلمه "سایش" به این شکل نوشته میشود و باید از هرگونه اشتباه املایی پرهیز کرد. جملات مرتبط: در متنهایی که درباره "سایش" صحبت میشود، سعی کنید جملاتی نوشته شوند که به نتیجهگیری منطقی و علمی برسند. مثلاً: اصطلاحات فنی: اگر در نوشتار خود از اصطلاحات فنی مرتبط با سایش استفاده میکنید، توضیح مختصری درباره هر کدام ارائه دهید تا فهم مطلب برای خواننده آسانتر شود. نگارش روان: کلمات و عبارات را به گونهای انتخاب کنید که متن روان و قابل فهم باشد. استفاده از جملات کوتاه و ساده میتواند به فهم بهتر کمک کند. رعایت این نکات بهویژه در نوشتههای فنی و علمی میتواند به خوانایی و کیفیت متن شما کمک کند.
اصطكاك، خراش، مالش، مس
abrasion, friction, erosion, attrition, scrubbing, chafing, trituration, wear
كشط، خدش، تآكل، حك، سحج، السحجة، منطقة من الجلد بها سحج، منطقة من الغشاء المخاطى بها سحج
giymek
porter
tragen
tener puesto
indossare
ساییدگی، اصطکاک، اختلاف، حساسیت، فرسایش، تحلیل، فساد تدریجی، عرق گزی، خردسازی، نرم سازی، پودر سازی