سرپرست
licenseمعنی کلمه سرپرست
معنی واژه سرپرست
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1-صفت 2- قيم، متصدي، مسئول 3- بزرگ، پيشوا، رئيس، سرور، مدير 4- راعي، كفيل، مباشر، متولي، وصي، ولي | ||
انگلیسی | administrator, supervisor, caretaker, superintendent, warden, attendant, protector, overseer, headman, symposiarch, hierarch | ||
عربی | مدير، مصف، المدير المنتدب، المدير رجل الإدارة، رجل إدارة | ||
ترکی | gözetmen | ||
فرانسوی | superviseur | ||
آلمانی | aufsicht | ||
اسپانیایی | supervisor | ||
ایتالیایی | supervisore | ||
مرتبط | مدیر، مدیر تصفیه، رييس، فرمدار، وصی و مجری، ناظر، مباشر، برنگر، سرایدار، مستحفظ، رئيس، متصدی، نگهبان، زوار، همراه، ملازم، حامی، پشتیبان، نگهدار، قیم، نیکدار، پیشوا، سالار، سر عمله، کسیکه جلسه ای را اداره میکند، شیخ، رئيس روحانی، سرکشیش، اسقف بزرگ، شیخ قبله | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «سرپرست» در زبان فارسی یک واژه مرکب است که معمولاً به معنی شخصی است که مسئولیت و سرپرستی گروه، سازمان یا پروژهای را بر عهده دارد. قواعد نگارشی مرتبط با این کلمه شامل موارد زیر میشود:
با رعایت قواعد نگارشی میتوان از این واژه در متون فارسی به درستی استفاده کرد. | ||
واژه | سرپرست | ||
معادل ابجد | 922 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | sarparast | ||
مرتبط با | موسیقی | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم، صفت فاعلی) | ||
مختصات | ( ~ . پَ رَ) (ص مر.) | ||
آواشناسی | sarparast | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی سرپرست | ||
پخش صوت |
← نوازندۀ سرپرست کلمه «سرپرست» در زبان فارسی یک واژه مرکب است که معمولاً به معنی شخصی است که مسئولیت و سرپرستی گروه، سازمان یا پروژهای را بر عهده دارد. قواعد نگارشی مرتبط با این کلمه شامل موارد زیر میشود: نوشتار صحیح: کلمه «سرپرست» باید به صورت صحیح و بدون اشتباه تایپی نوشته شود. استفاده از حروف بزرگ: در متنهای رسمی، در صورتی که «سرپرست» بخشی از عنوان یک شخص خاص باشد (مانند «سرپرست اداره X»)، میتوان از حروف بزرگ استفاده کرد. نحوه استفاده در جملات: این واژه معمولاً به عنوان اسم (فعل بعدی نیازی به تصریف خاصی ندارد) در جمله به کار میرود. به عنوان مثال: همنشینی واژهها: توجه به همنشینی این واژه با دیگر واژهها مهم است. به عنوان مثال، میتوان آن را با عبارات مختلفی مانند «سرپرست گروه»، «سرپرست دانشآموزان» یا «سرپرست مرکز» به کار برد. با رعایت قواعد نگارشی میتوان از این واژه در متون فارسی به درستی استفاده کرد.
1-صفت
2- قيم، متصدي، مسئول
3- بزرگ، پيشوا، رئيس، سرور، مدير
4- راعي، كفيل، مباشر، متولي، وصي، ولي
administrator, supervisor, caretaker, superintendent, warden, attendant, protector, overseer, headman, symposiarch, hierarch
مدير، مصف، المدير المنتدب، المدير رجل الإدارة، رجل إدارة
gözetmen
superviseur
aufsicht
supervisor
supervisore
مدیر، مدیر تصفیه، رييس، فرمدار، وصی و مجری، ناظر، مباشر، برنگر، سرایدار، مستحفظ، رئيس، متصدی، نگهبان، زوار، همراه، ملازم، حامی، پشتیبان، نگهدار، قیم، نیکدار، پیشوا، سالار، سر عمله، کسیکه جلسه ای را اداره میکند، شیخ، رئيس روحانی، سرکشیش، اسقف بزرگ، شیخ قبله