جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: هریک از مجموعهدستورهای پیاپی اجرایی در یک برنامه که با توجه به وضعیت یک یا چند متغیر، هدایت فعالیت رایانه را بر عهده میگیرد 1- ازگ، غصن
2- ، شجن، شعبه، فرع
3- گروه
4- شاخابه
5- شاخ branch, wing, arm, tributary, limb, bifurcation, bough, branch line, sprout, horn, grain, embranchment فرع، شعبة، غصن، شعب، فرع شجرة، طريق فرعي، فرع شعبة، نهير، تفرع، تشعب، طرز على شكل أغصان، رافد dal bifurquer zweig rama ramo انشعاب، رشته، بخش، بال، جناح، پره، بال مانند، بازو، دست، سلاح، اسلحه، خراج گذار، خراجگزار، عضو، عضو بدن، دست یا پا، قطع کردن عضو، اندام زبرین، تقسیم بدو شاخه، شکاف گاه، تنه درخت، ترکه، شانه حیوان، خط فرعی، جوانه، فرزند، بوق، شیپور، نوک، کرنا، دانه، غله، حبوبات، ذره، جو
... ادامه
312|0
مترادف:1- ازگ، غصن
2- ، شجن، شعبه، فرع
3- گروه
4- شاخابه
5- شاخ
فرع|شعبة , غصن , شعب , فرع شجرة , طريق فرعي , فرع شعبة , نهير , تفرع , تشعب , طرز على شكل أغصان , رافد
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "شاخه" در فارسی معانی و استفادههای مختلفی دارد و قواعد نگارشی مربوط به آن به صورت زیر است:
معنی: "شاخه" به معنای قسمتهایی که از یک درخت، بوته یا گیاه منشعب میشود، استفاده میشود. همچنین میتواند به معنای یک بخش یا قسمتی از یک سیستم یا ساختار نیز باشد.
قواعد نگارشی:
نوشتار صحیح: کلمه "شاخه" با حروف کوچک و به صورت صحیح نوشته میشود.
جمع: برای جمع بستن "شاخه" میتوان از "شاخهها" استفاده کرد.
استفاده در جملات: کلمه "شاخه" معمولاً نقش اسم را دارد و میتواند به عنوان فاعل، مفعول یا قسمتی از ترکیبهای لغوی در جملات به کار رود. مثلاً:
"درخت دارای چندین شاخه است."
"کتابخانه یک شاخه جدید افتتاح کرده است."
قواعد صرفی و نحوی:
"شاخه" یک اسم غیرشخص است و در جملات از آن به عنوان فاعل یا مفعول استفاده میشود.
در صورت استفاده در ترکیبات، میتواند به عنوان صفت (مثلاً "شاخه درختی") نیز به کار رود.
توجه به این نکات به بهبود نگارش و استفاده صحیح از کلمه "شاخه" کمک میکند.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "شاخه" در جمله آورده شده است:
در باغ، شاخههای درختان پر از گلهای زیبا بودند.
او مطمئن نبود که کدام شاخه از درخت را برای ساختن یک کجاوه انتخاب کند.
درختان بلند در کوهستان به شکلی زیبا در هم تنیده و شاخههای آنها به هم نزدیک شدهاند.
تحقیق او به چند شاخه مختلف از علوم اجتماعی مرتبط بود.
در این کتاب، نویسنده به تفصیل دربارهٔ شاخههای مختلف روانشناسی توضیح داده است.
اگر به مثالهای بیشتری نیاز دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
واژههای مصوّب فرهنگستان
واژگان مرتبط: انشعاب، رشته، بخش، بال، جناح، پره، بال مانند، بازو، دست، سلاح، اسلحه، خراج گذار، خراجگزار، عضو، عضو بدن، دست یا پا، قطع کردن عضو، اندام زبرین، تقسیم بدو شاخه، شکاف گاه، تنه درخت، ترکه، شانه حیوان، خط فرعی، جوانه، فرزند، بوق، شیپور، نوک، کرنا، دانه، غله، حبوبات، ذره، جو