شعبه
licenseمعنی کلمه شعبه
معنی واژه شعبه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- رشته، شاخه 2- بخش، قسمت 3- آژانس، باجه، فرع، نمايندگي 4- باند، دسته، فرقه، گروه | ||
انگلیسی | branch, chapter, substation, department, arm, offshoot, wing, embranchment, member, prong | ||
عربی | فرع، شعبة، غصن، شعب، فرع شجرة، طريق فرعي، فرع شعبة، نهير، تفرع، تشعب، طرز على شكل أغصان، رافد | ||
ترکی | dal | ||
فرانسوی | bifurquer | ||
آلمانی | zweig | ||
اسپانیایی | rama | ||
ایتالیایی | ramo | ||
مرتبط | انشعاب، فصل، باب، مقاله، ایستگاه فرعی، خرده ایستگاه، حوزه، دایره، اداره گروه اموزشی، بازو، دست، سلاح، اسلحه، جوانه، شاخه نورسته، ترکه، بال، جناح، پره، بال مانند، عضو، جزء، کارمند، اندام، چنگک، چنگال، زبانه، تیزی چنگال، تیزی دندان | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "شعبه" در زبان فارسی به معنای بخشی از یک سازمان، اداره یا مکان است و به صورتهای مختلفی در جملات به کار میرود. در زیر به برخی از قواعد نگارشی و گرامری مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
با توجه به این نکات، میتوان از کلمه "شعبه" به درستی و در بافتهای مختلف استفاده کرد. | ||
واژه | شعبه | ||
معادل ابجد | 377 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | šo'be | ||
معادل انگلیسی | branch | ||
مرتبط با | زیست شناسی- علوم جانوری | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: شعبَة، جمع: شُعَب] | ||
مختصات | (شُ بَ یا بِ) [ ع . شعبة ] (اِ.) | ||
آواشناسی | So'be | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی شعبه | ||
پخش صوت |
یکی از چهار گروه اصلی جانوران در سازگانهای اولیۀ رده بندی کلمه "شعبه" در زبان فارسی به معنای بخشی از یک سازمان، اداره یا مکان است و به صورتهای مختلفی در جملات به کار میرود. در زیر به برخی از قواعد نگارشی و گرامری مرتبط با این کلمه اشاره میشود: نحوه نوشتن: کلمه "شعبه" باید به صورت صحیح و بدون اشتباه تایپی نوشته شود. جمع بندی: جمع کلمه "شعبه" به صورت "شعب" یا "شعبهها" است. در جملات میتوان از هر دو فرم استفاده کرد، اما باید دقت کرد که با توجه به معنا، فرم مناسب انتخاب شود. کاربرد در جملات: نکات نگارشی: با توجه به این نکات، میتوان از کلمه "شعبه" به درستی و در بافتهای مختلف استفاده کرد.
1- رشته، شاخه
2- بخش، قسمت
3- آژانس، باجه، فرع، نمايندگي
4- باند، دسته، فرقه، گروه
branch, chapter, substation, department, arm, offshoot, wing, embranchment, member, prong
فرع، شعبة، غصن، شعب، فرع شجرة، طريق فرعي، فرع شعبة، نهير، تفرع، تشعب، طرز على شكل أغصان، رافد
dal
bifurquer
zweig
rama
ramo
انشعاب، فصل، باب، مقاله، ایستگاه فرعی، خرده ایستگاه، حوزه، دایره، اداره گروه اموزشی، بازو، دست، سلاح، اسلحه، جوانه، شاخه نورسته، ترکه، بال، جناح، پره، بال مانند، عضو، جزء، کارمند، اندام، چنگک، چنگال، زبانه، تیزی چنگال، تیزی دندان