شکافت
licenseمعنی کلمه شکافت
معنی واژه شکافت
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | gap, split, slot, fracture, notch, crack, slit, cleft, break, breach, incision, chasm, flaw, breakthrough, crevice, craze, interstice, cut, scar, seam, rip, stoma, suture, fraction, hiatus, chink, nick, chap, slash, chine, hair crack, rake, fission | ||
عربی | فجوة، فراغ، عجز، نقص، فرجة، فتحة، إنقطاع في التسلسل، ممر ضيق، فلجنة، ممر جبلي، فرجة الشرارة، حدث فجوة في، انشق | ||
ترکی | bölmek | ||
فرانسوی | diviser | ||
آلمانی | teilt | ||
اسپانیایی | dividir | ||
ایتالیایی | diviso | ||
مرتبط | شکاف، وقفه، درز، رخنه، دهنه، شق، انشعاب، نفاق، ترک، دو بخشی، چاک، رخ، کلون در، چفت در، شکاف کوچک، شکستگی، شکست، انکسار، بریدگی، فرو رفتگی، چوب خط، شکاف چوبخط، خش، تق تق، کاف، ترق و تروق، روزنه، چنگال، تنفس، تفریح، نقض عهد، نقض عهد کردن، برش، فرق بسیار، پرتگاه عظیم، عیب، خدشه، کاستی، پیشرفت غیرمنتظره، عبورازمانع، رسوخ مظفرانه، شوق، دیوانگی، شور، فاصله، سوراخ ریز، قطع، مقطع، تخفیف، جای زخم یا سوختگی، اثر گناه، بخیه، درز لباس، خط اتصال، رگه نازک معدن، منفذ تنفسی، شکاف دهان، کسر، ذره، برخه، التقای دو حرف با صدا، صدای بهم خوردن فلز، جرنگ جرنگ، دندانه، مرد، مشتری، جوانک، فک، ضربه سریع، چاک لباس، نشان ممیز، دره تنگ و باریک، مهره استخوان پشت جانوران، گوشت مازه، شن کش، چنگک، شیار، شیب، فاجر | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «شکافت» در زبان فارسی به معنای شکافتن، پاره کردن، یا جدا کردن است. این کلمه به عنوان فعل در زمان گذشته (گذشته ساده) به کار میرود و ریشه آن از فعل «شکافتن» است. در زیر به برخی از نکات نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه اشاره میشود:
با رعایت این نکات میتوانید به درستی از کلمه «شکافت» در نوشتهها و گفتارهای فارسی استفاده کنید. | ||
واژه | شکافت | ||
معادل ابجد | 801 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
معادل انگلیسی | fission | ||
مرتبط با | فیزیک | ||
نقش دستوری | بن گذشته | ||
آواشناسی | SekAft | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی شکافت | ||
پخش صوت |
واکنشی هسته ای که در آن هستۀ سنگین به دو یا چند هستۀ سبک تر تقسیم شود کلمه «شکافت» در زبان فارسی به معنای شکافتن، پاره کردن، یا جدا کردن است. این کلمه به عنوان فعل در زمان گذشته (گذشته ساده) به کار میرود و ریشه آن از فعل «شکافتن» است. در زیر به برخی از نکات نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه اشاره میشود: زمان فعل: «شکافت» تنها در زمان گذشته استفاده میشود و برای بیان وقوع یک عمل در گذشته به کار میرود. به عنوان مثال: «او دیروز شکافت». مشتقات: از این کلمه میتوان مشتقات مختلفی ساخت، مانند: تلفظ: در نوشتار فارسی، توجه به درست تلفظ کردن این کلمه حائز اهمیت است. بهخصوص در محاورات و سخنرانیها. استفاده در جملات: میتوان این کلمه را به راحتی در جملات مختلف به کار برد، بهعنوان مثال: مخففها: به طور کلی، در نگارش فارسی نباید از مخففها برای این کلمه استفاده کرد، مگر در موارد خاصی مانند عناوین علمی یا فنی. با رعایت این نکات میتوانید به درستی از کلمه «شکافت» در نوشتهها و گفتارهای فارسی استفاده کنید.
gap, split, slot, fracture, notch, crack, slit, cleft, break, breach, incision, chasm, flaw, breakthrough, crevice, craze, interstice, cut, scar, seam, rip, stoma, suture, fraction, hiatus, chink, nick, chap, slash, chine, hair crack, rake, fission
فجوة، فراغ، عجز، نقص، فرجة، فتحة، إنقطاع في التسلسل، ممر ضيق، فلجنة، ممر جبلي، فرجة الشرارة، حدث فجوة في، انشق
bölmek
diviser
teilt
dividir
diviso
شکاف، وقفه، درز، رخنه، دهنه، شق، انشعاب، نفاق، ترک، دو بخشی، چاک، رخ، کلون در، چفت در، شکاف کوچک، شکستگی، شکست، انکسار، بریدگی، فرو رفتگی، چوب خط، شکاف چوبخط، خش، تق تق، کاف، ترق و تروق، روزنه، چنگال، تنفس، تفریح، نقض عهد، نقض عهد کردن، برش، فرق بسیار، پرتگاه عظیم، عیب، خدشه، کاستی، پیشرفت غیرمنتظره، عبورازمانع، رسوخ مظفرانه، شوق، دیوانگی، شور، فاصله، سوراخ ریز، قطع، مقطع، تخفیف، جای زخم یا سوختگی، اثر گناه، بخیه، درز لباس، خط اتصال، رگه نازک معدن، منفذ تنفسی، شکاف دهان، کسر، ذره، برخه، التقای دو حرف با صدا، صدای بهم خوردن فلز، جرنگ جرنگ، دندانه، مرد، مشتری، جوانک، فک، ضربه سریع، چاک لباس، نشان ممیز، دره تنگ و باریک، مهره استخوان پشت جانوران، گوشت مازه، شن کش، چنگک، شیار، شیب، فاجر