صافش
licenseمعنی کلمه صافش
معنی واژه صافش
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | smooth, clear, flat, plain, slick, clean, flattened, sleek, plane, even, glabrous, glossy, limpid, serene, explicit, glace, silken, silvery, unruffled, straight-line | ||
عربی | أملس، ناعم، مصقول، سوي، امرد، ممهد، متملق، عذب، رقيق، مريح، لطيف، سهل، صقل، ملس، أزال، نظم الأمور، مهد، ملس القماش، سوى، لطف، هدأ، أصبح أملس، تمليس | ||
مرتبط | صاف، هموار، نرم، روان، ملایم، صیقلی، واضح، شفاف، معلوم، صریح، زلال، تخت، مسطح، پهن، یک دست، ساده، عادی، جذاب، لیز، ماهر، مطلق، تمیز، پاک، پاکیزه، روشن، طاهر، براق، چرب و نرم، مستوی، مساوی، درست، متعادل، بدون کرک، طاس، بی مو، خوش نما، جلا دار، ناب، بی سر و صدا، متین، ساکت، ارام، اشکار، لعابدار، بستنی، ابریشمی، ابریشم پوش، حریری، سیمین، نقره فام، سفید، بدون موج، ارام شده، ارام کرده، چین نخورده، مستقیم، یکراست، بخط مستقیم، دارای خط مستقیم | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «صافش» ترکیبی از صفت «صاف» و ضمیر موصولی «ش» است. در زبان فارسی، قواعد و نکات زیر مربوط به این کلمه و نحوه استفاده از آن میتواند مفید باشد:
با توجه به کاربرد و ساختار این کلمه، دقت در نگارش و استفاده از آن اهمیت دارد. | ||
واژه | صافش | ||
معادل ابجد | 471 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
معادل انگلیسی | filtration | ||
مرتبط با | شیمی، مهندسی شیمی | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی صافش | ||
پخش صوت |
فرایند جدا کردن یا جدا شدن مواد معلق از سیال با عبور آن از محیطی که ذرات را عبور نمی دهد کلمه «صافش» ترکیبی از صفت «صاف» و ضمیر موصولی «ش» است. در زبان فارسی، قواعد و نکات زیر مربوط به این کلمه و نحوه استفاده از آن میتواند مفید باشد: ساختار لغوی: «صاف» به معنی مستقیم، هموار و بیتکلف است. اضافه کردن «ش» به معنی ضمیر مالکیت یا اشاره به شخص یا شیء مشخص است. نقش در جمله: کلمه «صافش» معمولاً در جملاتی به کار میرود که به توصیف یا اشاره به یک حالت خاص (صاف بودن) مربوط میشود، و ضمیر «ش» اشاره به فاعل یا مفعول دارد. نکات نگارشی: در نوشتار رسمی، بهتر است از کلمات و عبارات صحیح و واضح استفاده شود. در مواردی که باید صفات را به صورت دقیقتری بیان کرد، میتوان به جای «صافش» از عبارات دیگری نظیر «صاف بودن آن» استفاده کرد. با توجه به کاربرد و ساختار این کلمه، دقت در نگارش و استفاده از آن اهمیت دارد.
smooth, clear, flat, plain, slick, clean, flattened, sleek, plane, even, glabrous, glossy, limpid, serene, explicit, glace, silken, silvery, unruffled, straight-line
أملس، ناعم، مصقول، سوي، امرد، ممهد، متملق، عذب، رقيق، مريح، لطيف، سهل، صقل، ملس، أزال، نظم الأمور، مهد، ملس القماش، سوى، لطف، هدأ، أصبح أملس، تمليس
صاف، هموار، نرم، روان، ملایم، صیقلی، واضح، شفاف، معلوم، صریح، زلال، تخت، مسطح، پهن، یک دست، ساده، عادی، جذاب، لیز، ماهر، مطلق، تمیز، پاک، پاکیزه، روشن، طاهر، براق، چرب و نرم، مستوی، مساوی، درست، متعادل، بدون کرک، طاس، بی مو، خوش نما، جلا دار، ناب، بی سر و صدا، متین، ساکت، ارام، اشکار، لعابدار، بستنی، ابریشمی، ابریشم پوش، حریری، سیمین، نقره فام، سفید، بدون موج، ارام شده، ارام کرده، چین نخورده، مستقیم، یکراست، بخط مستقیم، دارای خط مستقیم