صفرا
licenseمعنی کلمه صفرا
معنی واژه صفرا
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- تلخه، زرداب، سودا، لو 2- زرد، زردرنگ | ||
انگلیسی | bile, gall, yellow bile, choler | ||
عربی | صفراء، النكد، المرة مادة يفرزها الكبد، الصفراء | ||
ترکی | safra | ||
فرانسوی | bile | ||
آلمانی | galle | ||
اسپانیایی | bilis | ||
ایتالیایی | bile | ||
مرتبط | زردآب، زهره، خوی سودایی، مراره، گستاخی، تلخی، زخم پوست رفتگی، خشم، تندی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "صفرا" در زبان فارسی به معنای نوعی مایع زرد رنگ است که در بدن انسان وجود دارد و به هضم غذا کمک میکند. در نگارش این کلمه و موارد مربوط به آن، رعایت نکات زیر میتواند مفید باشد:
اگر سوال خاصی دارید یا بخواهید در مورد کاربرد خاصی از کلمه "صفرا" اطلاعات بیشتری دریافت کنید، لطفاً مشخص کنید. | ||
واژه | صفرا | ||
معادل ابجد | 371 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | safrā | ||
مرتبط با | پزشکی | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: صفراء] | ||
مختصات | (صَ) [ ع .صفراء ] | ||
آواشناسی | safrA | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی صفرا | ||
پخش صوت |
← زرداب کلمه "صفرا" در زبان فارسی به معنای نوعی مایع زرد رنگ است که در بدن انسان وجود دارد و به هضم غذا کمک میکند. در نگارش این کلمه و موارد مربوط به آن، رعایت نکات زیر میتواند مفید باشد: املا: کلمه "صفرا" به همین شکل نوشته میشود و نیازی به تغییر یا دیگر اشکال ندارد. نُرمالسازی: اگر در متن به توضیحات بیشتری درباره صفرا نیاز دارید، بهتر است از واژههای مرتبط دیگر مانند "کبد"، "هضم"، "معده" و "بیماریهای صفراوی" استفاده کنید. ترکیبهای مربوط: واژه "صفرا" میتواند با واژههای دیگری مانند "افزایش صفرا"، "بیماری صفراوی" و "نقص صفرا" ترکیب شود. این ترکیبات به درک بهتر موضوع کمک میکنند. جنس: در فارسی، "صفرا" به عنوان یک اسم مؤنث شناخته میشود. بنابراین در جملات باید با صفتها و قیدهای مؤنث به کار رود. نگارش علمی: اگر متن مربوط به توضیحات پزشکی یا علمی است، میتوان به منابع معتبر پزشکی استناد کرد و اطلاعات دقیقتری را ارائه داد. اگر سوال خاصی دارید یا بخواهید در مورد کاربرد خاصی از کلمه "صفرا" اطلاعات بیشتری دریافت کنید، لطفاً مشخص کنید.
1- تلخه، زرداب، سودا، لو
2- زرد، زردرنگ
bile, gall, yellow bile, choler
صفراء، النكد، المرة مادة يفرزها الكبد، الصفراء
safra
bile
galle
bilis
bile
زردآب، زهره، خوی سودایی، مراره، گستاخی، تلخی، زخم پوست رفتگی، خشم، تندی