عملگر
licenseمعنی کلمه عملگر
معنی واژه عملگر
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | operator | ||
عربی | عامل، عامل الهاتف، سائق، الجراح، عامل التلفون، عامل كبانية الهاتف، البارع، عامل رياضيات، الدجال، مشعوذ، المشغل أو العامل | ||
ترکی | şebeke | ||
فرانسوی | opérateur | ||
آلمانی | operator | ||
اسپانیایی | operador | ||
ایتالیایی | operatore | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "عملگر" در زبان فارسی به معنای شخص، ابزار یا وسیلهای است که عملی را انجام میدهد. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
با رعایت این نکات، میتوانید به درستی از کلمه "عملگر" و معانی مرتبط با آن در نوشتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | عملگر | ||
معادل ابجد | 360 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
معادل انگلیسی | operator | ||
مرتبط با | ریاضی | ||
نقش دستوری | صفت | ||
آواشناسی | 'amalgar | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی عملگر | ||
پخش صوت |
نگاشتی از یک مجموعه بر مجموعۀ دیگر که هریک از آنها دارای ساختار معینی هستند کلمه "عملگر" در زبان فارسی به معنای شخص، ابزار یا وسیلهای است که عملی را انجام میدهد. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: دقت در معنا: هنگام استفاده از کلمه "عملگر"، مطمئن شوید که معنا و مفهوم آن در متن شما روشن است. این کلمه در زمینههای مختلف میتواند معانی مختلفی داشته باشد. هجی صحیح: توجه داشته باشید که در نوشتن این کلمه، "ع" و "ل" به صورت "عمل" و "گر" به صورت مکمل آن نوشته میشود. نوشتن آن به شکل "عملگر" نیز جایز است مگر اینکه در جمله لازم باشد. ترجمه و متن علمی: در متون علمی یا فنی که از این کلمه استفاده میشود، سعی کنید حتماً اصطلاحات و واژههای مرتبط را به درستی به کار ببرید تا از ابهام جلوگیری کنید. حروف بزرگ و کوچک: در استفاده از این کلمه در متون رسمی، به شروع جمله توجه داشته باشید. "عملگر" در ابتدای جمله باید با حرف بزرگ نوشته شود (عملگر). صرف و نحو: مانند سایر کلمات، "عملگر" نیز میتواند به فرمهای مختلفی صرف شود، به عنوان مثال: "عملگران"، "عملگری" و ... با رعایت این نکات، میتوانید به درستی از کلمه "عملگر" و معانی مرتبط با آن در نوشتار خود استفاده کنید.
operator
عامل، عامل الهاتف، سائق، الجراح، عامل التلفون، عامل كبانية الهاتف، البارع، عامل رياضيات، الدجال، مشعوذ، المشغل أو العامل
şebeke
opérateur
operator
operador
operatore