عنصر
licenseمعنی کلمه عنصر
معنی واژه عنصر
| اطلاعات بیشتر واژه | |||
|---|---|---|---|
| مترادف | آخشيج، بسيط، جزء، ماده | ||
| انگلیسی | element,root,base,beginning,origin | ||
| عربی | عنصر كيميائي، عامل جبري، مقدار ضئيل، مبادئ علم ما، خبز القربان و خمره، المجال الملا ئم لشيء ما، عنصر | ||
| ترکی | eleman | ||
| فرانسوی | élément | ||
| آلمانی | element | ||
| اسپانیایی | elemento | ||
| ایتالیایی | elemento | ||
| تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "عناصر" در زبان فارسی به معنای اجزا یا مولفه‌های تشکیل‌دهنده یک جسم، ماده یا مفهوم است. برای استفاده صحیح و نگارشی این کلمه، چند نکته را در نظر داشته باشید:
با رعایت این قواعد، میتوانید به کارگیری کلمه "عنصر" و "عناصر" را در متون فارسی به خوبی انجام دهید. | ||
| واژه | عنصر | ||
| معادل ابجد | 410 | ||
| تعداد حروف | 4 | ||
| تلفظ | 'onsor | ||
| معادل انگلیسی | element | ||
| مرتبط با | شیمی، هنرهای تجسمی | ||
| نقش دستوری | اسم | ||
| ترکیب | (اسم) [عربی، جمع: عناصر] | ||
| مختصات | (عُ نْ صُ) [ ع . ] (اِ.) | ||
| آواشناسی | 'onsor | ||
| الگوی تکیه | WS | ||
| شمارگان هجا | 2 | ||
| منبع | واژه‌های مصوّب فرهنگستان | ||
| نمایش تصویر | معنی عنصر | ||
| پخش صوت | |||
[شیمی] مادۀ ساخته‌شده از اتم با عدد اتمی یکسان [هنرهای تجسمی] جزء غیرقابل‌تجزیه ای که هنرمند در آفرینش اثر هنری به کار می گیرد کلمه "عناصر" در زبان فارسی به معنای اجزا یا مولفه‌های تشکیل‌دهنده یک جسم، ماده یا مفهوم است. برای استفاده صحیح و نگارشی این کلمه، چند نکته را در نظر داشته باشید: صرف و نحو: کلمه "عناصر" جمع کلمه "عنصر" است. در جملات، حتماً از نظر توافق تعداد و نوع (مفرد یا جمع) با فعل و سایر اجزاء جمله هماهنگ باشد. مفاهیم مرتبط: کلمه "عنصر" ممکن است در زمینه‌های مختلف به کار برود، مانند شیمی (عناصر شیمیایی)، فلسفه (عناصر وجودی)، و غیره. با توجه به متن، دقت کنید که معنای مناسب را انتخاب کنید. نکات نگارشی: استفاده در متون علمی: در متون علمی و پژوهشی، از کلمه "عناصر" برای بیان اجزا یا بخش‌های مختلف یک پدیده علمی و برای اشاره به موارد نظری و عملی استفاده کنید. با رعایت این قواعد، میتوانید به کارگیری کلمه "عنصر" و "عناصر" را در متون فارسی به خوبی انجام دهید.
آخشيج، بسيط، جزء، ماده
element,root,base,beginning,origin
عنصر كيميائي، عامل جبري، مقدار ضئيل، مبادئ علم ما، خبز القربان و خمره، المجال الملا ئم لشيء ما، عنصر
eleman
élément
element
elemento
elemento
