قیاسی
licenseمعنی کلمه قیاسی
معنی واژه قیاسی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | inductive, analogical, syllogistic, comparative, categorical, schematic, categoric, analog, comparability, abduction, a deductive | ||
عربی | حثي، استقرائي، استقرائية | ||
ترکی | analojik | ||
فرانسوی | analogique | ||
آلمانی | analog | ||
اسپانیایی | analógico | ||
ایتالیایی | analogico | ||
مرتبط | استنتاجی، قابل قیاس، دارای وجه تشابه، استدلالی، تطبیقی، مقایسه ای، نسبی، تفضیلی، درجه تفضیلی، قطعی، مطلق، قاطع، جزمی، حتمی، نموداری، الگو وار، شباهت، شی قابل قیاس، لغت متشابه، قابلیت مقایسه، قابلیت قیاس، ربایش، سرقت، عمل ربودن، دورشدگی، دوری از مرکز بدن، قیاس | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "قیاسی" در زبان فارسی به معنای "بر اساس قیاس" یا "طبق مقایسه" است و معمولاً در زمینههای استدلال، فلسفه، و علوم مورد استفاده قرار میگیرد. در زیر به چند قاعده نگارشی و دستوری مربوط به این کلمه اشاره میکنم:
با رعایت این نکات، میتوان از کلمه "قیاسی" بهطور درست استفاده کرد. | ||
واژه | قیاسی | ||
معادل ابجد | 181 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | qiyāsi | ||
معادل انگلیسی | analogical | ||
مرتبط با | زبان شناسی | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت نسبی، منسوب به قیاس) [عربی. فارسی] | ||
آواشناسی | qiyAsi | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی قیاسی | ||
پخش صوت |
مربوط به قیاس متـ . سامانگرا، سامانگرایانه کلمه "قیاسی" در زبان فارسی به معنای "بر اساس قیاس" یا "طبق مقایسه" است و معمولاً در زمینههای استدلال، فلسفه، و علوم مورد استفاده قرار میگیرد. در زیر به چند قاعده نگارشی و دستوری مربوط به این کلمه اشاره میکنم: نقطهگذاری و فاصله: کلمه "قیاسی" باید در جمله مناسب نقطهگذاری و فاصله داشته باشد. به عنوان مثال: "استدلال قیاسی میتواند به تحلیل عمیقتری منجر شود." تطابق در جنس و عدد: "قیاسی" به عنوان یک صفت، باید با اسم خود در جنس و عدد همخوانی داشته باشد. مثلاً: "استدلالهای قیاسی" (جمع) و "استدلال قیاسی" (مفرد). استفاده درست در جملات: باید دقت شود که "قیاسی" به درستی در جمله قرار گیرد و با کلمات صحیح ترکیب شود. به عنوان مثال: "این نتیجهگیریها بر اساس روشهای قیاسی انجام شدهاند." با رعایت این نکات، میتوان از کلمه "قیاسی" بهطور درست استفاده کرد.
inductive, analogical, syllogistic, comparative, categorical, schematic, categoric, analog, comparability, abduction, a deductive
حثي، استقرائي، استقرائية
analojik
analogique
analog
analógico
analogico
استنتاجی، قابل قیاس، دارای وجه تشابه، استدلالی، تطبیقی، مقایسه ای، نسبی، تفضیلی، درجه تفضیلی، قطعی، مطلق، قاطع، جزمی، حتمی، نموداری، الگو وار، شباهت، شی قابل قیاس، لغت متشابه، قابلیت مقایسه، قابلیت قیاس، ربایش، سرقت، عمل ربودن، دورشدگی، دوری از مرکز بدن، قیاس