کانه
licenseمعنی کلمه کانه
معنی واژه کانه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | ore | ||
عربی | تيار، مجرى، جريان، مجرى الحياة، تيار مائي، حالي، جاري، متداول، قائم، جار، متدفق، حاضر، ذائع، شائع، آني، رائج، سائد، منتشر، حاضِر | ||
ترکی | cevher | ||
فرانسوی | minerai | ||
آلمانی | erz | ||
اسپانیایی | mineral | ||
ایتالیایی | minerale | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) «کانه» در زبان فارسی بهمعنی «جنس» یا «نوع» است و میتواند بهطور خاص به مواد معدنی یا سنگها اشاره داشته باشد. در استفاده از این واژه، توجه به چند نکتهی نگارشی و قاعدهای الزامی است:
بهخلاصه، «کانه» یک کلمه دقیق و کاربردی در زبان فارسی است که با رعایت قواعد نگارشی میتوان بهخوبی از آن در نوشتهها و گفتوگوها استفاده کرد. | ||
واژه | کانه | ||
معادل ابجد | 76 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
معادل انگلیسی | ore mineral, ore | ||
مرتبط با | زمین شناسی | ||
نقش دستوری | اسم | ||
آواشناسی | kAne | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی کانه | ||
پخش صوت |
کانی یا کانیهای استخراج شدۀ معمولاً فلزی که ازلحاظ اقتصادی مورد توجه باشد؛ همچنین کانیهای فرعی سنگهای آذرین «کانه» در زبان فارسی بهمعنی «جنس» یا «نوع» است و میتواند بهطور خاص به مواد معدنی یا سنگها اشاره داشته باشد. در استفاده از این واژه، توجه به چند نکتهی نگارشی و قاعدهای الزامی است: نوشتار صحیح: کلمه «کانه» به صورت صحیح باید با نگارش دقیق و بدون اشتباه تایپی نوشته شود. استفاده به عنوان اسم: این واژه معمولاً به عنوان اسم استفاده میشود و بههمین دلیل در جملات بهعنوان فاعل یا مفعول قرار میگیرد. مانند: «کانهی طلا در این منطقه یافت شده است.» همخوانی با افعال: از آنجا که «کانه» یک اسم است، باید دقت کنید که با افعالی که استفاده میکنید، همخوانی داشته باشد. مثلاً: «کانهها استخراج میشوند» بهدرستی استفاده شده است. توجه به جمع و مفرد: اگر از «کانه» به صورت جمع استفاده میکنید، شکل جمع آن «کانهها» است. بهعنوان مثال: «کانههای معدنی در این منطقه بسیار غنی هستند.» بهخلاصه، «کانه» یک کلمه دقیق و کاربردی در زبان فارسی است که با رعایت قواعد نگارشی میتوان بهخوبی از آن در نوشتهها و گفتوگوها استفاده کرد.
ore
تيار، مجرى، جريان، مجرى الحياة، تيار مائي، حالي، جاري، متداول، قائم، جار، متدفق، حاضر، ذائع، شائع، آني، رائج، سائد، منتشر، حاضِر
cevher
minerai
erz
mineral
minerale