کِشنده
licenseمعنی کلمه کِشنده
معنی واژه کِشنده
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | fatal, deadly, mortal, murderous, attractive, pernicious, killer, puller, sorbent, tracker, drag man, plotter, keeping | ||
عربی | مميت، مهلك، مصيري، كارثة، قدري، نبوئي، مقدر، قاتلة - مهلك | ||
مرتبط | کشنده، مهلک، وخیم، مقدر، مصیبت امیز، قاتل، فانی، مرگبار، فناپذیر، خاکی، خونین، قاتل وار، سبع، خون اشام، جالب، جاذب، مورد توجه، فریبنده، دلربا، مضر، نابود کننده، سریع، زیان اور، مخرب زندگی، خونی، دستگاه کشش، ماده جذب کننده، سراغ گیر، پی کننده، توطئه گر، رسام، نقشه کش، کشیدن، کشتن | ||
واژه | کِشنده | ||
معادل ابجد | 379 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
معادل انگلیسی | tensor | ||
مرتبط با | زیست شناسی | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی کِشنده | ||
پخش صوت |
ماهیچه ای که ناحیه ای را تحت فشار قرار می دهد و موجب انقباض آن می شود
fatal, deadly, mortal, murderous, attractive, pernicious, killer, puller, sorbent, tracker, drag man, plotter, keeping
مميت، مهلك، مصيري، كارثة، قدري، نبوئي، مقدر، قاتلة - مهلك
کشنده، مهلک، وخیم، مقدر، مصیبت امیز، قاتل، فانی، مرگبار، فناپذیر، خاکی، خونین، قاتل وار، سبع، خون اشام، جالب، جاذب، مورد توجه، فریبنده، دلربا، مضر، نابود کننده، سریع، زیان اور، مخرب زندگی، خونی، دستگاه کشش، ماده جذب کننده، سراغ گیر، پی کننده، توطئه گر، رسام، نقشه کش، کشیدن، کشتن