انتقال
licenseمعنی کلمه انتقال
معنی واژه انتقال
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- جابجايي، نقل 2- سرايت 3- احاله، واگذاري | ||
انگلیسی | transfer, transition, transmission, transportation, conduction, shift, transference, conveyance, transmittance, devolution, turnover, reassignment, transmittal, conductance, transferal, remittance, shunt, transmittancy, remitment, the transfer | ||
عربی | نقل، نقل السلطة، انتقل، تنازل، حول، غير، أعار، غير المدرسة، نقل مالا، نقل البضائع من سفينة لإخري، حوالة، نقل الملكية، مواصلة، حوالة بنكية، رسم منقول من سطح، نقطة تحويل، تغير في العمل، نقل صورة من ورق، نقل من لغة لإخرى، تحويل | ||
ترکی | transfer | ||
فرانسوی | le transfert | ||
آلمانی | die Übertragung | ||
اسپانیایی | la transferencia | ||
ایتالیایی | il trasferimento | ||
مرتبط | واگذاری، تحویل، سند انتقال، ورابری، گذار، تحول، عبور، برزخ، مرحله تغییر، ارسال، مخابره، سرایت، فرا فرستی، حمل و نقل، ترابری، تبعید، بارکشی، هدایت، رسانایی، بردن جریان، رهبری، تغییر، تغییر مکان، تغییر جهت، نوبت، تعویض، حواله، حمل، وسیله نقلیه، پراکنش، تفویض اختیارات، انحطاط، نزول، فساد تدریجی، حجم معاملات، بازده، برگشت، عملکرد، تغییر و تبدیل، میزان هدایت، ضریب هدایت، میزان رسانایی، پرداخت، پول، وجه ارسالی، فرستادن پول، تادیه، مقاومت موازی، ارسال وجه | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "انتقال" در زبان فارسی به معنای جابهجا کردن یا منتقل کردن است. به طور کلی، این کلمه به طور خاص در زمینههای مختلفی مانند علم، فناوری، حقوق و حتی در مکالمات روزمره به کار میرود. در زیر به نکات برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با استفاده از این کلمه اشاره میکنم:
با رعایت این نکات میتوانید به درستی و به شیوهای موثر از کلمه "انتقال" در نوشتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | انتقال | ||
معادل ابجد | 582 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | 'enteqāl | ||
معادل انگلیسی | transfer | ||
مرتبط با | ورزش | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی] | ||
مختصات | (اِ تِ) [ ع . ] | ||
آواشناسی | 'enteqAl | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی انتقال | ||
پخش صوت |
جابهجایی بازیکن از باشگاهی به باشگاه دیگر که در طی مراحل اداری و حقوقی و در زمان مشخص و معمولاً در مقابل مبادلۀ مبلغی صورت میگیرد کلمه "انتقال" در زبان فارسی به معنای جابهجا کردن یا منتقل کردن است. به طور کلی، این کلمه به طور خاص در زمینههای مختلفی مانند علم، فناوری، حقوق و حتی در مکالمات روزمره به کار میرود. در زیر به نکات برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با استفاده از این کلمه اشاره میکنم: استفاده صحیح: ترکیبات: نحو جمله: نکات نگارشی: با رعایت این نکات میتوانید به درستی و به شیوهای موثر از کلمه "انتقال" در نوشتار خود استفاده کنید.
1- جابجايي، نقل
2- سرايت
3- احاله، واگذاري
transfer, transition, transmission, transportation, conduction, shift, transference, conveyance, transmittance, devolution, turnover, reassignment, transmittal, conductance, transferal, remittance, shunt, transmittancy, remitment, the transfer
نقل، نقل السلطة، انتقل، تنازل، حول، غير، أعار، غير المدرسة، نقل مالا، نقل البضائع من سفينة لإخري، حوالة، نقل الملكية، مواصلة، حوالة بنكية، رسم منقول من سطح، نقطة تحويل، تغير في العمل، نقل صورة من ورق، نقل من لغة لإخرى، تحويل
transfer
le transfert
die Übertragung
la transferencia
il trasferimento
واگذاری، تحویل، سند انتقال، ورابری، گذار، تحول، عبور، برزخ، مرحله تغییر، ارسال، مخابره، سرایت، فرا فرستی، حمل و نقل، ترابری، تبعید، بارکشی، هدایت، رسانایی، بردن جریان، رهبری، تغییر، تغییر مکان، تغییر جهت، نوبت، تعویض، حواله، حمل، وسیله نقلیه، پراکنش، تفویض اختیارات، انحطاط، نزول، فساد تدریجی، حجم معاملات، بازده، برگشت، عملکرد، تغییر و تبدیل، میزان هدایت، ضریب هدایت، میزان رسانایی، پرداخت، پول، وجه ارسالی، فرستادن پول، تادیه، مقاومت موازی، ارسال وجه