کوته پاس
licenseمعنی کلمه کوته پاس
معنی واژه کوته پاس
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | pass | ||
عربی | مرر، تجاوز، حدث، مر، عبر، تبادل، نجح، سير، أعد، رحل، شق طريقه، إنتقل إلى، أقر ب، ألغى إعلان، تغاضى، تغوط، تبرز، إجتاز بنجاح، أهمل، جهل، تخلى عن دوره في اللعب، مر الكرة للاعب آخر، طريق، علامة إجتياز، جواز مرور، بطاقة عضوية، أذن مرور، طعنة في المبارزة، نقل الأشياء بخفة اليد، متوسط، تذكرة دخول للمسرح مجانية، خطاب لمرور السفن في البحر، يمر | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «کوته پاس» در زبان فارسی به معنای گذرگاه یا پل کم ارتفاعی است که به طور معمول برای عبور عابران یا حیوانات در نقاط خاصی طراحی شده است. برای استفاده صحیح از این کلمه و نگارش آن، میتوان به نکات زیر توجه کرد:
با رعایت این اصول، میتوانید به صورت صحیح و موثر از کلمه «کوته پاس» در نگارشهای خود استفاده کنید. | ||
واژه | کوته پاس | ||
معادل ابجد | 494 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
معادل انگلیسی | dog watch | ||
مرتبط با | علوم نظامی | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی کوته پاس | ||
پخش صوت |
یکی از دو نوبت نگهبانی دوساعته از ساعت 4 تا 6 یا 6 تا 8 بعدازظهر که برای چرخش ساعات دسته های نگهبانی برنامه ریزی می شود کلمه «کوته پاس» در زبان فارسی به معنای گذرگاه یا پل کم ارتفاعی است که به طور معمول برای عبور عابران یا حیوانات در نقاط خاصی طراحی شده است. برای استفاده صحیح از این کلمه و نگارش آن، میتوان به نکات زیر توجه کرد: دقت در املا: کلمه را باید به صورت «کوتهپاس» یا با فاصله «کوته پاس» بنویسید. در صورتی که بخواهید بهعنوان یک واژه مرکب به کار ببرید، استفاده از «کوتهپاس» مناسبتر است. نحوهی نوشتار: اگر کلمه در متن ادبی یا رسمی به کار میرود، ابتدا باید بررسی شود که آیا نیاز به توضیح دارد یا خیر. نقطه گذاری: توجه داشته باشید که بعد از این کلمه، اگر جمله ادامه پیدا میکند، نقطهگذاریها باید رعایت شود. قافیه و وزن: در شعر و نثر ادبی، ممکن است نیاز به رعایت قافیه یا وزن داشته باشید که در این صورت باید با توجه به کلمه «کوته پاس» و معانی آن، جملات را شکل دهید. با رعایت این اصول، میتوانید به صورت صحیح و موثر از کلمه «کوته پاس» در نگارشهای خود استفاده کنید.
pass
مرر، تجاوز، حدث، مر، عبر، تبادل، نجح، سير، أعد، رحل، شق طريقه، إنتقل إلى، أقر ب، ألغى إعلان، تغاضى، تغوط، تبرز، إجتاز بنجاح، أهمل، جهل، تخلى عن دوره في اللعب، مر الكرة للاعب آخر، طريق، علامة إجتياز، جواز مرور، بطاقة عضوية، أذن مرور، طعنة في المبارزة، نقل الأشياء بخفة اليد، متوسط، تذكرة دخول للمسرح مجانية، خطاب لمرور السفن في البحر، يمر