گَرد
licenseمعنی کلمه گَرد
معنی واژه گَرد
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | round, orbicular, globular, terete, powder, flour, compass, hero | ||
عربی | جولة، سلسلة، شوط، دائرة، أغنية قصيرة، تصفيق، دورة حول الملعب، مستدير، كروي، مدور، تام، مبروم، صاف، صريح، ضخم، مكور، دور، تدور، دار، زار، طوق، قام بجولة، اكتمل، حول، دائريا، في كل جهة | ||
مرتبط | گرد، مدور، گردی، دایره وار، بی خرده، مهره مانند، کروی، مستدیر، چرخی، کامل، گوی مانند، گلبولوار، حلقوی، استوانهای شکل در برش عرضی، پودر، باروت، پودر صورت، سوده، خاکه، ارد، مایعات بدن حیوانات، قطب نما، پرگار، حیطه، حوزه، دایره، قهرمان، دلاور، یل، پهلوان داستان، مبارز | ||
واژه | گَرد | ||
معادل ابجد | 224 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
معادل انگلیسی | dust | ||
مرتبط با | شیمی، مهندسی بسپار | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی گَرد | ||
پخش صوت |
ذرات جامد خشک و کوچک، به اندازۀ یک تا صد میکرومتر، که براثر نیروهای طبیعی مثل باد یا فرایندهای مکانیکی مانند آسیا کردن، در هوا معلق و معمولاً براثر نیروی گرانش تهنشین میشود
round, orbicular, globular, terete, powder, flour, compass, hero
جولة، سلسلة، شوط، دائرة، أغنية قصيرة، تصفيق، دورة حول الملعب، مستدير، كروي، مدور، تام، مبروم، صاف، صريح، ضخم، مكور، دور، تدور، دار، زار، طوق، قام بجولة، اكتمل، حول، دائريا، في كل جهة
گرد، مدور، گردی، دایره وار، بی خرده، مهره مانند، کروی، مستدیر، چرخی، کامل، گوی مانند، گلبولوار، حلقوی، استوانهای شکل در برش عرضی، پودر، باروت، پودر صورت، سوده، خاکه، ارد، مایعات بدن حیوانات، قطب نما، پرگار، حیطه، حوزه، دایره، قهرمان، دلاور، یل، پهلوان داستان، مبارز