گروه
licenseمعنی کلمه گروه
معنی واژه گروه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- امت، جماعت، طايفه، طبقه، قبيله 2- جمع، جمعيت، جمهور 3- باند، توده، فرقه 4- جوخه، دسته، رده، رسته، فوج، ، عده 5- ، انجمن، ، جرگه، حلقه، ، زمره، سلك، ملا 6- سنخ، قشر 7- تيم 8- مجتمع 9- قافله، 10- ، بخش، دپارتمان | ||
متضاد | فرد | ||
انگلیسی | group, company, team, platoon, folk, mass, host, squad, gang, class, cluster, cohort, bunch, corps, clique, troop, swarm, school, outfit, pack, flock, horde, multitude, herd, society, slew, throng, concourse, bevy, army, assembly, clinch, covey, crowd, ensign, fry, heap, legion, ring, rout, shoal, skulk, congregation, kind, many, section | ||
عربی | مجموعة، جماعة، الفئة، فئة، زمرة، رهط، سرب، قطيع، مفرزة، دفعة مجموعة، صنف، تجمع، ألف جزءا من جماعة | ||
ترکی | grup | ||
فرانسوی | groupe | ||
آلمانی | gruppe | ||
اسپانیایی | grupo | ||
ایتالیایی | gruppo | ||
مرتبط | غند، جمعیت، شرکت، گروهان، هیئت بازیگران، تیم، دست، یک دستگاه، گروهه، جوخهءافراد، مردم، قوم و خویش، ملت، خلق، جرم، انبوه، حجم، توده مردم، میزبان، سپاه، صاحبخانه، ازدحام، مهمان دار، دسته جنایتکاران، گام برداری، کلاس، نوع، خوشه، پیرو، هم کار، لشکر، هيئت، محفل، خیل، عده سربازان، استواران، دسته زیاد، گروه زنبوران، مدرسه، مکتب، دبستان، دبیرستان، تحصیل در مدرسه، ساز و برگ، تجهیز، ساز، همسفر، توشه، بسته، یک بسته، کوله پشتی، بقچه، گله، رمه، دسته پرندگان، گروه ترکان و مغولان، ایل وتبار، گروه بیشمار، بسیاری، جمعیت کثیر، گروه بسیار، جامعه، اجتماع، نظام اجتماعی، دریاچه، محل باتلاقی، هجوم، محل اجتماع، محل ملاقات، محل تلاقی چند خیابان یا جاده، ارتش، صف، مجلس، هيئت قانونگذاری، هم گذاری، یک دسته کبک، شلوغی، انبوه مردم، پرچمدار، نشان افتخار، نشان رسمی، پرچم، علم، گوشت سرخ کرده، تخم، حیوان نوزاد، بریانی، تهییج، پشته، کومه، کپه، لژیون، هنگ، سپاه رومی، انگشتر، میدان، گود، طنین، بی نظمی و اغتشاش، طغیان، وفور، کم ژرفا، تپه زیرابی، ادم بی بند و بار، حضار در کلیسا، گونه، جنس، جور، قسم، قسمت، برش، مقطع، قطعه | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) در زبان فارسی، واژه "گروه" به عنوان یک اسم جمع به کار میرود و در جملات به صورتهای مختلفی استفاده میشود. در اینجا چند نکته قواعدی و نگارشی درباره این واژه آورده شده است:
با رعایت این نکات میتوانید بهخوبی واژه "گروه" را در نگارش و مکالمات خود به کار ببرید. | ||
واژه | گروه | ||
معادل ابجد | 231 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | goruh | ||
معادل انگلیسی | section , choir | ||
مرتبط با | موسیقی | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [پهلوی: grōh] ‹گره، گروهه، گروزه› | ||
مختصات | (گُ) [ په . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | goruh | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی گروه | ||
پخش صوت |
سازهای هم خانواده در یک سازگان/ ارکستر در زبان فارسی، واژه "گروه" به عنوان یک اسم جمع به کار میرود و در جملات به صورتهای مختلفی استفاده میشود. در اینجا چند نکته قواعدی و نگارشی درباره این واژه آورده شده است: جنس و شمار: "گروه" به معنی جمع و مجموعهای از افراد یا اشیاء است. این واژه معمولاً به صورت مفرد به کار میرود، حتی وقتی به معنی چندین گروه صحبت میشود. مضاف و مضافالیه: در ترکیبات مضاف، "گروه" میتواند به عنوان مضاف قرار گیرد و پس از آن معمولاً مضافالیه بدون تغییر جنس و شمار به کار میرود. پیشوندها و پسوندها: اعداد: وقتی بخواهید به تعداد گروهها اشاره کنید، معمولاً از اعداد استفاده میکنید و واژه "گروه" پس از عدد باید در حالت جمع نوشته شود. حروف اضافه: "گروه" معمولاً با حروف اضافهای مانند "از" یا "به" بیاید. با رعایت این نکات میتوانید بهخوبی واژه "گروه" را در نگارش و مکالمات خود به کار ببرید.
1- امت، جماعت، طايفه، طبقه، قبيله
2- جمع، جمعيت، جمهور
3- باند، توده، فرقه
4- جوخه، دسته، رده، رسته، فوج، ، عده
5- ، انجمن، ، جرگه، حلقه، ، زمره، سلك، ملا
6- سنخ، قشر
7- تيم
8- مجتمع
9- قافله،
10- ، بخش، دپارتمان
فرد
group, company, team, platoon, folk, mass, host, squad, gang, class, cluster, cohort, bunch, corps, clique, troop, swarm, school, outfit, pack, flock, horde, multitude, herd, society, slew, throng, concourse, bevy, army, assembly, clinch, covey, crowd, ensign, fry, heap, legion, ring, rout, shoal, skulk, congregation, kind, many, section
مجموعة، جماعة، الفئة، فئة، زمرة، رهط، سرب، قطيع، مفرزة، دفعة مجموعة، صنف، تجمع، ألف جزءا من جماعة
grup
groupe
gruppe
grupo
gruppo
غند، جمعیت، شرکت، گروهان، هیئت بازیگران، تیم، دست، یک دستگاه، گروهه، جوخهءافراد، مردم، قوم و خویش، ملت، خلق، جرم، انبوه، حجم، توده مردم، میزبان، سپاه، صاحبخانه، ازدحام، مهمان دار، دسته جنایتکاران، گام برداری، کلاس، نوع، خوشه، پیرو، هم کار، لشکر، هيئت، محفل، خیل، عده سربازان، استواران، دسته زیاد، گروه زنبوران، مدرسه، مکتب، دبستان، دبیرستان، تحصیل در مدرسه، ساز و برگ، تجهیز، ساز، همسفر، توشه، بسته، یک بسته، کوله پشتی، بقچه، گله، رمه، دسته پرندگان، گروه ترکان و مغولان، ایل وتبار، گروه بیشمار، بسیاری، جمعیت کثیر، گروه بسیار، جامعه، اجتماع، نظام اجتماعی، دریاچه، محل باتلاقی، هجوم، محل اجتماع، محل ملاقات، محل تلاقی چند خیابان یا جاده، ارتش، صف، مجلس، هيئت قانونگذاری، هم گذاری، یک دسته کبک، شلوغی، انبوه مردم، پرچمدار، نشان افتخار، نشان رسمی، پرچم، علم، گوشت سرخ کرده، تخم، حیوان نوزاد، بریانی، تهییج، پشته، کومه، کپه، لژیون، هنگ، سپاه رومی، انگشتر، میدان، گود، طنین، بی نظمی و اغتشاش، طغیان، وفور، کم ژرفا، تپه زیرابی، ادم بی بند و بار، حضار در کلیسا، گونه، جنس، جور، قسم، قسمت، برش، مقطع، قطعه