لاشه
licenseمعنی کلمه لاشه
معنی واژه لاشه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- جسد، ميت، نعش 2- جيفه، لاش، مرده، مردار 3- اندام، تن، كالبد | ||
انگلیسی | carcass, body, corpse, carrion, bier, cadaver, offal | ||
عربی | جثة، هيكل، مادة أساسية، جسد الذبيحة | ||
ترکی | karkas | ||
فرانسوی | la carcasse | ||
آلمانی | der kadaver | ||
اسپانیایی | el cadáver | ||
ایتالیایی | la carcassa | ||
مرتبط | بدن، بدنه، جسم، گوشت گندیده، مقبره، مزار، تخت روان، جای گذاردن تابوت در قبر، مواد زائد، سیرابی، اشغال، اخال، کف | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "لاشه" در زبان فارسی به معنی چیزی است که از بین رفته یا خراب شده، بهویژه در مورد اجساد حیوانات. در نگارش این کلمه و استفاده از آن، قواعد و نکات زیر را در نظر داشته باشید:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "لاشه" به نحو صحیح استفاده کنید. | ||
واژه | لاشه | ||
معادل ابجد | 336 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | lāše | ||
معادل انگلیسی | carcass | ||
مرتبط با | علوم و فنّاوری غذا | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) | ||
مختصات | (ش )(اِ.) | ||
آواشناسی | lASe | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی لاشه | ||
پخش صوت |
جسد حیوان بهویژه چهارپا یا پرندهای که برای مصارف غذایی و استحصال گوشت کشتار میشود کلمه "لاشه" در زبان فارسی به معنی چیزی است که از بین رفته یا خراب شده، بهویژه در مورد اجساد حیوانات. در نگارش این کلمه و استفاده از آن، قواعد و نکات زیر را در نظر داشته باشید: نحوه نوشتن: این لغت به صورت "لاشه" نوشته میشود و در زبان محاوره و نوشتار رسمی بهکار میرود. جنس کلمه: "لاشه" اسم است و به یک موجود یا شیء اشاره دارد. زبان محاوره و زبان رسمی: این کلمه در هر دو نوع زبان رسمی و غیررسمی قابل استفاده است اما در متون ادبی یا محققانه ممکن است کمتر دیده شود. استفاده در جملات: برای استفاده از این کلمه در جملات، میتوان از آن به شکلهای مختلفی استفاده کرد، مانند: با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "لاشه" به نحو صحیح استفاده کنید.
1- جسد، ميت، نعش
2- جيفه، لاش، مرده، مردار
3- اندام، تن، كالبد
carcass, body, corpse, carrion, bier, cadaver, offal
جثة، هيكل، مادة أساسية، جسد الذبيحة
karkas
la carcasse
der kadaver
el cadáver
la carcassa
بدن، بدنه، جسم، گوشت گندیده، مقبره، مزار، تخت روان، جای گذاردن تابوت در قبر، مواد زائد، سیرابی، اشغال، اخال، کف