لبۀ بُرنده
licenseمعنی کلمه لبۀ بُرنده
معنی واژه لبۀ بُرنده
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | break | ||
عربی | كسر، فاصل، قطع، تكسر، تقطع، فصل، خرق، إستبدل قطع النقد، جرح، سحق، حطم، اقتحم، أوقف، ترك، انتهك، نقض، شق طريقه، فر من، جزأ، فرق الشمل، دحض، روض، أضعف، أرهق، فلس، نزل رتبته، كسر إضرابا، تفوق، عود، خفض السعر، وضع حدا، قطع الصمت، شق سطح كذا، نصحه، فضى بمكنون صدره، أذاع، غير إتجاه شىء ما، انفجر، وقعه في الأفلاس، حطم إنسان، استراحة، فرصة، راحة قصيرة، التغير، فجوة، انطلاق، اندفاع، انبلاج، أفسي، ثعرة، محاولة هرب، البياض فراغ بين فقرتين، إنقطاع متعمد في التليفزيون، تغير ملحوظ في الطريقة، بلغ، علامة الحذف هي ثلاث نقاط، فترة راحة | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) در نوشتن کلمات و ترکیبات در زبان فارسی، رعایت قواعد نگارشی و هجی صحیح بسیار مهم است. برای کلمه «لبۀ بُرنده» باید به نکات زیر توجه شود:
بنابراین، نوشتار صحیح این ترکیب به صورت «لبۀ بُرنده» است. | ||
واژه | لبۀ بُرنده | ||
معادل ابجد | 293 | ||
تعداد حروف | 9 | ||
معادل انگلیسی | incisal edge, incisal margin, incisal surface, margo incisal, shearing edge | ||
مرتبط با | پزشکی-دندانپزشکی | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی لبۀ بُرنده | ||
پخش صوت |
بخشی از تاج دندانهای قدامی که عمل بریدن را انجام میدهد در نوشتن کلمات و ترکیبات در زبان فارسی، رعایت قواعد نگارشی و هجی صحیح بسیار مهم است. برای کلمه «لبۀ بُرنده» باید به نکات زیر توجه شود: استفاده از «لبه» با «ٔ»: کلمه «لبه» به معنای کناره یا حاشیه است و برای نشان دادن «ا» در حالت تنوین در این کلمه از «ٔ» (علامت همزه) استفاده میشود. به این ترتیب، صحیحترین نوشتار «لبۀ» است. نکتهای دربارهٔ حروف: حرف «ب» در «بُرنده» به معنای تیز و برنده است. با توجه به معانی، این ترکیب به صورت «بُرنده» قابل استفاده است. بنابراین، نوشتار صحیح این ترکیب به صورت «لبۀ بُرنده» است.
break
كسر، فاصل، قطع، تكسر، تقطع، فصل، خرق، إستبدل قطع النقد، جرح، سحق، حطم، اقتحم، أوقف، ترك، انتهك، نقض، شق طريقه، فر من، جزأ، فرق الشمل، دحض، روض، أضعف، أرهق، فلس، نزل رتبته، كسر إضرابا، تفوق، عود، خفض السعر، وضع حدا، قطع الصمت، شق سطح كذا، نصحه، فضى بمكنون صدره، أذاع، غير إتجاه شىء ما، انفجر، وقعه في الأفلاس، حطم إنسان، استراحة، فرصة، راحة قصيرة، التغير، فجوة، انطلاق، اندفاع، انبلاج، أفسي، ثعرة، محاولة هرب، البياض فراغ بين فقرتين، إنقطاع متعمد في التليفزيون، تغير ملحوظ في الطريقة، بلغ، علامة الحذف هي ثلاث نقاط، فترة راحة