لَختی
licenseمعنی کلمه لَختی
معنی واژه لَختی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | bare, naked, nude, revealed, lumpish, picked, language | ||
عربی | عار، خلو، أعزل، مجرد، حاسر الرأس، ضئيل جدا، صريح، ظاهر للعيان، كشف، أبدى، كشف عن، فضى بسريرة نفسه، عارية | ||
مرتبط | لخت، عریان، ساده، عاری، اشکار، برهنه، عادی، مجرد، پوچ، بی اثر، لش، تنه لش، کودن، سنگین، گنده، برگزیده، انتخاب شده، نوک تیز، نوک دار، پاک کرده | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «لَختی» در زبان فارسی به معنای «مدتی» یا «کمی» است و در موارد مختلفی مورد استفاده قرار میگیرد. در اینجا به بررسی نکات قواعدی و نگارشی مرتبط با این کلمه میپردازیم:
به طور کلی، «لَختی» یک قید مفید است که میتواند در جملات مختلف به کار گرفته شود و معنا و مفهوم زمان و فاصله را به خوبی منتقل کند. | ||
واژه | لَختی | ||
معادل ابجد | 1040 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
معادل انگلیسی | inertia | ||
مرتبط با | فیزیک | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی لَختی | ||
پخش صوت |
تمایل ماده به مقاومت در برابر تغییر تکانه کلمه «لَختی» در زبان فارسی به معنای «مدتی» یا «کمی» است و در موارد مختلفی مورد استفاده قرار میگیرد. در اینجا به بررسی نکات قواعدی و نگارشی مرتبط با این کلمه میپردازیم: جنس کلمه: «لَختی» یک قید است و به تنهایی نمیتواند به عنوان اسم یا فعل به کار رود. نحوه نوشتار: این کلمه با حرف «ل» به صورت جدا نوشته میشود و به خط فارسی به صورت «لَختی» با کسرۀ زیر حرف «ل» نشاندهنده افعال مختصر در نوع کاربردش قرار میگیرد. استفاده در جملات: همخانوادهها: «لَختی» معمولاً با قیدهای دیگری مانند «کمی»، «مدتی»، یا «اندکی» در متنهای مختلف هممعنی است، بنابراین میتوان آنها را در موارد مشابه استفاده کرد. تلفظ و تاکید: در مکالمات، ممکن است این کلمه به صورت «لَختی» و یا به عنوان تأکید بر روی «کمی» یا «مدتی» در لحن بیان شود. به طور کلی، «لَختی» یک قید مفید است که میتواند در جملات مختلف به کار گرفته شود و معنا و مفهوم زمان و فاصله را به خوبی منتقل کند.
bare, naked, nude, revealed, lumpish, picked, language
عار، خلو، أعزل، مجرد، حاسر الرأس، ضئيل جدا، صريح، ظاهر للعيان، كشف، أبدى، كشف عن، فضى بسريرة نفسه، عارية
لخت، عریان، ساده، عاری، اشکار، برهنه، عادی، مجرد، پوچ، بی اثر، لش، تنه لش، کودن، سنگین، گنده، برگزیده، انتخاب شده، نوک تیز، نوک دار، پاک کرده