لهجه
licenseمعنی کلمه لهجه
معنی واژه لهجه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- گويش 2- زبان، لسان 3- گفتار | ||
انگلیسی | dialect, accent, intonation, idiom | ||
عربی | لغة محلية، لغة بلد ما، لغة متفرعة من لغة أم، لهجة محلية، لهجة، اللهجة المميزة لإقليم أو جماعة | ||
ترکی | aksan | ||
فرانسوی | accent | ||
آلمانی | akzent | ||
اسپانیایی | acento | ||
ایتالیایی | accento | ||
مرتبط | گویش، زبان محلی، تاکید، تلفظ، تشدید، مد، تکیهء صدا، زیر و بمی صدا، تکیه صدا، بیان با الحان، طرز قرائت، اصطلاح، زبان ویژه | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "لهجه" در زبان فارسی به معنای نوع یا گویش خاصی از زبان است که در یک منطقه یا میان یک گروه خاصی از افراد استفاده میشود. برای نوشتن صحیح و استفاده از این کلمه در متنهای فارسی، چند نکته وجود دارد:
به طور کلی، "لهجه" باید به درستی و در متنهای ارتباطی به کار برده شود تا مفهوم درست آن منتقل شود. | ||
واژه | لهجه | ||
معادل ابجد | 43 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | lahje | ||
معادل انگلیسی | accent | ||
مرتبط با | زبان شناسی | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: لهجَة] | ||
مختصات | (لَ جِ) [ ع . لهجة ] (اِ.) | ||
آواشناسی | lahje | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی لهجه | ||
پخش صوت |
گونه ای از زبان که ویژگیهای تلفظی آن موقعیت جغرافیایی یا جایگاه اجتماعی فرد را منعکس می کند کلمه "لهجه" در زبان فارسی به معنای نوع یا گویش خاصی از زبان است که در یک منطقه یا میان یک گروه خاصی از افراد استفاده میشود. برای نوشتن صحیح و استفاده از این کلمه در متنهای فارسی، چند نکته وجود دارد: جداگانه نوشتن: کلمه "لهجه" باید به صورت یک کلمه و به طور کامل نوشته شود و نباید آن را به دو بخش تقسیم کرد. استفاده در جملات: برای ایجاد جملات صحیح میتوانید از "لهجه" به عنوان اسم استفاده کنید. مثلاً: "لهجه فارسی در مناطق مختلف ایران متفاوت است." تطابق با فعل: در جملات، باید فعلها با "لهجه" همخوانی داشته باشند. برای مثال، "این لهجه بسیار زیباست." قید و صفت: میتوانید از قیدها و صفتها برای توصیف لهجه استفاده کنید. مثلاً: "این لهجه بسیار شیرین است." به طور کلی، "لهجه" باید به درستی و در متنهای ارتباطی به کار برده شود تا مفهوم درست آن منتقل شود.
1- گويش
2- زبان، لسان
3- گفتار
dialect, accent, intonation, idiom
لغة محلية، لغة بلد ما، لغة متفرعة من لغة أم، لهجة محلية، لهجة، اللهجة المميزة لإقليم أو جماعة
aksan
accent
akzent
acento
accento
گویش، زبان محلی، تاکید، تلفظ، تشدید، مد، تکیهء صدا، زیر و بمی صدا، تکیه صدا، بیان با الحان، طرز قرائت، اصطلاح، زبان ویژه