مادرزادی
licenseمعنی کلمه مادرزادی
معنی واژه مادرزادی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | congenital, connate | ||
عربی | خلقي منذ الولادة، فطري، بالفطرة، خلقي | ||
ترکی | doğuştan | ||
فرانسوی | congénital | ||
آلمانی | angeboren | ||
اسپانیایی | congénito | ||
ایتالیایی | congenito | ||
مرتبط | مادر زادی، ارثی، ذاتی، موروثی، خلقی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «مادرزادی» در زبان فارسی به معنای ذاتی یا inherited به کار میرود و به حالتی اشاره دارد که ویژگیها یا شرایط خاصی از بدو تولد وجود دارد. در اینجا چند قاعده و نکته نگارشی و قواعدی در مورد این کلمه آورده شده است:
با رعایت این اصول میتوانید از کلمه «مادرزادی» به صحیحترین شکل در نوشتهها و گفتارهای خود استفاده کنید. | ||
واژه | مادرزادی | ||
معادل ابجد | 267 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
معادل انگلیسی | congenital | ||
مرتبط با | پزشکی | ||
نقش دستوری | اسم | ||
آواشناسی | mAdarzAdi | ||
الگوی تکیه | WWWS | ||
شمارگان هجا | 4 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی مادرزادی | ||
پخش صوت |
ویژگی حالت نابهنجاری که در بدو تولد تشخیص داده شود یا گمان رود که از بدو تولد وجود داشته است، خواه موروثی باشد و خواه معلول عوامل طبیعی کلمه «مادرزادی» در زبان فارسی به معنای ذاتی یا inherited به کار میرود و به حالتی اشاره دارد که ویژگیها یا شرایط خاصی از بدو تولد وجود دارد. در اینجا چند قاعده و نکته نگارشی و قواعدی در مورد این کلمه آورده شده است: نوشتن پیوسته: کلمه «مادرزادی» باید به صورت یک کلمه و به صورت پیوسته نوشته شود و نباید بین دو بخش «مادر» و «زادی» فاصله بیندازید. جنس کلمه: «مادرزادی» به عنوان یک صفت به کار میرود و میتواند جنس مؤنث یا مذکر داشته باشد، اما معمولاً در زبان فارسی بیشتر با اسمهای مؤنث همراه است. قید و وصف: این کلمه میتواند به عنوان صفتی برای توصیف ویژگیهای خاص اشخاص یا چیزها به کار رود. برای مثال: «وی استعداد مادرزادی در موسیقی دارد». استفاده صحیح: ممکن است آن را در جملاتی مرتبط با ویژگیهای ارثی، استعدادها و تواناییها مشاهده کنید. به عنوان مثال: «این بیماری مادرزادی است و از والدین به ارث رسیده است». با رعایت این اصول میتوانید از کلمه «مادرزادی» به صحیحترین شکل در نوشتهها و گفتارهای خود استفاده کنید.
congenital, connate
خلقي منذ الولادة، فطري، بالفطرة، خلقي
doğuştan
congénital
angeboren
congénito
congenito
مادر زادی، ارثی، ذاتی، موروثی، خلقی