مادگی
licenseمعنی کلمه مادگی
معنی واژه مادگی
| اطلاعات بیشتر واژه | |||
|---|---|---|---|
| مترادف | 1- ماده بودن، تانيث بودن، مونث بودن | ||
| متضاد | نرينگي 1- اندام ماده گل وگياه، عضوتوليدمثل گل وگياه 2- جادكمه، جاتكمه | ||
| انگلیسی | pistil,buttonhole,boutonniere,female signs,vulva | ||
| عربی | مدقة الزهرة، عضو التانيت في الزهرة، مقبس | ||
| ترکی | dişi | ||
| فرانسوی | femelle | ||
| آلمانی | weiblich | ||
| اسپانیایی | femenino | ||
| ایتالیایی | femmina | ||
| تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "مادگی" در زبان فارسی به معنی حالت یا ویژگی مادری است و به عنوان یک اسم به کار می‌رود. برای استفاده صحیح و نگارشی این کلمه، چند نکته را باید در نظر گرفت:
در نهایت، همواره دقت در نگارش و استفاده از کلمات در متن‌های ادبی و علمی، به حفظ شیوایی و وضوح بیان کمک می‌کند. | ||
| واژه | مادگی | ||
| معادل ابجد | 75 | ||
| تعداد حروف | 5 | ||
| تلفظ | mādegi | ||
| معادل انگلیسی | pistil, gynoecium, pistillum | ||
| مرتبط با | زیست شناسی | ||
| نقش دستوری | اسم | ||
| ترکیب | (حاصل مصدر) | ||
| مختصات | (دِ) (اِ.) | ||
| آواشناسی | mAddegi | ||
| الگوی تکیه | WWS | ||
| شمارگان هجا | 3 | ||
| منبع | واژه‌های مصوّب فرهنگستان | ||
| نمایش تصویر | معنی مادگی | ||
| پخش صوت | |||
بخش تولیدمثلی مادۀ یک گل شامل تخمدان و خامه و کلاله * مصوب فرهنگستان اول کلمه "مادگی" در زبان فارسی به معنی حالت یا ویژگی مادری است و به عنوان یک اسم به کار می‌رود. برای استفاده صحیح و نگارشی این کلمه، چند نکته را باید در نظر گرفت: جنس کلمه: "مادگی" به عنوان یک اسم مؤنث شناخته می‌شود و می‌تواند در جملات به عنوان فاعل، مفعول یا مضاف الیه استفاده شود. جمع بستن: برای جمع بستن این کلمه، می‌توان از "مادگی‌ها" استفاده کرد. یعنی: نحوه استفاده در جملات: نوشتار صحیح: توجه داشته باشید که "مادگی" باید با "ی" (يای غیرملکی) نوشته شود و از "مادگى" (ی با تلفظ کهن) جدا شود که نادرست است. در نهایت، همواره دقت در نگارش و استفاده از کلمات در متن‌های ادبی و علمی، به حفظ شیوایی و وضوح بیان کمک می‌کند.
1- ماده بودن، تانيث بودن، مونث بودن
نرينگي
1- اندام ماده گل وگياه، عضوتوليدمثل گل وگياه
2- جادكمه، جاتكمه
pistil,buttonhole,boutonniere,female signs,vulva
مدقة الزهرة، عضو التانيت في الزهرة، مقبس
dişi
femelle
weiblich
femenino
femmina
