مدخل
licenseمعنی کلمه مدخل
معنی واژه مدخل
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | پيش گفتار، ديباچه، مقدمه، ورودي ، ورود، دخول ، مداخل، درآمد، عايدي ، مورد ، سرواژه ، باب، در | ||
متضاد | موخره خروجي خروج مخارج، هزينه 1- مورد 2- سرواژه 3- باب، در | ||
انگلیسی | entry, portal, entrance, gateway, gate, entree, estuary, mouth, firth, access, foreword, ostium | ||
عربی | دخول، مدخل، قيد، تدوين، باب، إشتراك في مباراة، سجل في قاموس، المشترك في مباراة، وضع اليد | ||
ترکی | giriş | ||
فرانسوی | entrée | ||
آلمانی | eintrag | ||
اسپانیایی | entrada | ||
ایتالیایی | iscrizione | ||
مرتبط | ثبت، راه، ادخال، دروازه، ایوان، سر در، سیاهرگ باب کبد، ورودیه، اجازه ورود، درون رفت، حق ورود، گیت، دریچه، غذای اصلی، اجازهء ورود، خور، دهان، دهانه، بیان، غنچه، خلیج کوچک، شعبه رود، دسترسی، دسترس، دست یابی، راه دسترس، پیش گفتار، دیباچه، سراغاز، روزنه | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «مدخل» در زبان فارسی به معنی ورودی یا راه ورود به یک مکان یا موضوعی خاص است. برای استفاده صحیح از این کلمه و نگارش آن، میتوان به نکات زیر توجه کرد:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه «مدخل» به طور صحیح و مؤثر در نوشتههای خود استفاده کنید. | ||
واژه | مدخل | ||
معادل ابجد | 674 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | modxal | ||
معادل انگلیسی | lexical entry | ||
مرتبط با | زبان شناسی | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (صفت) [عربی] [قدیمی] | ||
مختصات | (مُ خِ) [ ع . ] (اِفا.) | ||
آواشناسی | madxal | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی مدخل | ||
پخش صوت |
هریک از واحدهای موجود در واژگان متـ . مدخل واژگانی کلمه «مدخل» در زبان فارسی به معنی ورودی یا راه ورود به یک مکان یا موضوعی خاص است. برای استفاده صحیح از این کلمه و نگارش آن، میتوان به نکات زیر توجه کرد: نحوهی نوشتار: کلمه «مدخل» همواره باید به صورت صحیح و بدون اشتباه تایپی نوشته شود. حروف آن را دقت کنید: م، د، خ، ل. موقعیت استفاده: «مدخل» میتواند در زمینههای مختلفی به کار رود، از جمله: نکات نگارشی: استفاده از همخانوادهها: میتوان از کلمات و عبارات همخانواده، مانند «مد خلی»، «ورودی» و «آغاز» استفاده کرد تا مفهوم را بهتر منتقل کنید. با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه «مدخل» به طور صحیح و مؤثر در نوشتههای خود استفاده کنید.
پيش گفتار، ديباچه، مقدمه، ورودي ، ورود، دخول ، مداخل، درآمد، عايدي ، مورد ، سرواژه ، باب، در
موخره خروجي خروج مخارج، هزينه
1- مورد
2- سرواژه
3- باب، در
entry, portal, entrance, gateway, gate, entree, estuary, mouth, firth, access, foreword, ostium
دخول، مدخل، قيد، تدوين، باب، إشتراك في مباراة، سجل في قاموس، المشترك في مباراة، وضع اليد
giriş
entrée
eintrag
entrada
iscrizione
ثبت، راه، ادخال، دروازه، ایوان، سر در، سیاهرگ باب کبد، ورودیه، اجازه ورود، درون رفت، حق ورود، گیت، دریچه، غذای اصلی، اجازهء ورود، خور، دهان، دهانه، بیان، غنچه، خلیج کوچک، شعبه رود، دسترسی، دسترس، دست یابی، راه دسترس، پیش گفتار، دیباچه، سراغاز، روزنه