مدفوع
licenseمعنی کلمه مدفوع
معنی واژه مدفوع
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | براز، پليدي، سرگين، فضله، گه، نجاست | ||
انگلیسی | stool, faeces, excrement, excretion, feculence, repulsed, repeled, repelled | ||
عربی | براز، مقعد، رفيق، جذع النبتة، كرسي الأسقف، الأسكفة عتبة النافذة، كرسي بلا ظهر أو ذراعين، خشبة لوضع الأرجل | ||
مرتبط | چارپایه، عسلی، کرسی، صندلی مستراح فرنگی، پیخال، زوائد، سگاله، عن، دفع، تیرگی، گل الودی، حالت دردی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "مدفوع" در زبان فارسی به معنای فضولات یا ادرار جانوری است و میتوان از آن در جملات و متون مختلف استفاده کرد. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میشود:
با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "مدفوع" بهطور مؤثر و درست در نوشتههای خود استفاده کنید. | ||
واژه | مدفوع | ||
معادل ابجد | 200 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | madfu' | ||
مرتبط با | پزشکی | ||
ترکیب | (اسم) [عربی] | ||
مختصات | (مَ) [ ع . ] (اِمف .) | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی مدفوع | ||
پخش صوت |
← پیخال کلمه "مدفوع" در زبان فارسی به معنای فضولات یا ادرار جانوری است و میتوان از آن در جملات و متون مختلف استفاده کرد. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میشود: نوشتار صحیح: کلمه "مدفوع" به همین شکل نوشته میشود و باید دقت کرد که هیچگونه غلطی در نوشتار آن وجود نداشته باشد. نحوهی استفاده: این کلمه میتواند به صورت مستقل یا به عنوان جزء جمله به کار رود. به عنوان مثال: زدن فاصله: در زبان فارسی، فاصلهگذاری صحیح میان کلمات و جملات اهمیت دارد. بهعنوان مثال، بین "مدفوع" و کلمات دیگر باید فاصلهی مناسبی رعایت شود. استفاده از قواعد مربوط به جمع و مفرد: "مدفوع" بهصورت مفرد است و جمع آن "مدفوعها" یا "مدفوعات" میباشد. گزیدهنویسی: اگر از کلمه "مدفوع" در متون علمی یا رسمی استفاده میکنید، بهتر است استفاده از آن با دقت انجام شود و از زبان غیررسمی یا توهینآمیز خودداری کنید. با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "مدفوع" بهطور مؤثر و درست در نوشتههای خود استفاده کنید.
براز، پليدي، سرگين، فضله، گه، نجاست
stool, faeces, excrement, excretion, feculence, repulsed, repeled, repelled
براز، مقعد، رفيق، جذع النبتة، كرسي الأسقف، الأسكفة عتبة النافذة، كرسي بلا ظهر أو ذراعين، خشبة لوضع الأرجل
چارپایه، عسلی، کرسی، صندلی مستراح فرنگی، پیخال، زوائد، سگاله، عن، دفع، تیرگی، گل الودی، حالت دردی