مشاور
licenseمعنی کلمه مشاور
معنی واژه مشاور
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- رايزن، مستشار، مشار، مشير 2- پيشكار | ||
انگلیسی | consultant, adviser, counselor, advisor, councilor, solicitor, counsellor | ||
عربی | مستشار، المستشير، الطبيب الأخصائي | ||
ترکی | danışman | ||
فرانسوی | consultant | ||
آلمانی | berater | ||
اسپانیایی | consultor | ||
ایتالیایی | consulente | ||
مرتبط | رایزن، راهنما، رهنمون، ناصح، وکیل مدافع، عضو شورا، عضو انجمن، کنکاشگر، وکیل | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "مشاور" در زبان فارسی به معنای فردی است که در زمینهای خاص به دیگران نصیحت و کمک میکند. در زیر به برخی از نکات نگارشی و قواعد مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
به یاد داشته باشید که استفاده درست از واژگان و رعایت نکات نگارشی به افزایش کیفیت نوشتار کمک میکند. | ||
واژه | مشاور | ||
معادل ابجد | 547 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | mošāver | ||
معادل انگلیسی | counselor | ||
مرتبط با | روان شناسی | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم، صفت) [عربی] | ||
مختصات | (مُ وِ) [ ع . ] (اِفا.) | ||
آواشناسی | moSAver | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی مشاور | ||
پخش صوت |
فرد متخصص در مشاوره کلمه "مشاور" در زبان فارسی به معنای فردی است که در زمینهای خاص به دیگران نصیحت و کمک میکند. در زیر به برخی از نکات نگارشی و قواعد مرتبط با این کلمه اشاره میشود: نحوه نوشتار: کلمه "مشاور" باید بهصورت صحیح و بدون هیچ گونه اشتباه املایی نوشته شود. نقطهگذاری: در جملاتی که "مشاور" بهعنوان اسم و یا عنوان شغلی استفاده میشود، باید به قواعد نقطهگذاری توجه کرد. مثلاً: "مشاور مالی، به بررسی وضعیت اقتصادی شرکت پرداخت." صور مختلف کلمه: "مشاور" میتواند بهصورت جمع نیز استفاده شود. در این صورت بهصورت "مشاوران" نوشته میشود. استفاده در جملات: برای استفاده صحیح از این کلمه در جملات، میتوان جملههایی مانند زیر ساخت: جنسیت: در مواردی که به جنسیت اشاره میشود، میتوان از "مشاور مرد" یا "مشاور زن" استفاده کرد. همچنین "مشاوران" میتواند به افراد از هر دو جنس اشاره کند. به یاد داشته باشید که استفاده درست از واژگان و رعایت نکات نگارشی به افزایش کیفیت نوشتار کمک میکند.
1- رايزن، مستشار، مشار، مشير
2- پيشكار
consultant, adviser, counselor, advisor, councilor, solicitor, counsellor
مستشار، المستشير، الطبيب الأخصائي
danışman
consultant
berater
consultor
consulente
رایزن، راهنما، رهنمون، ناصح، وکیل مدافع، عضو شورا، عضو انجمن، کنکاشگر، وکیل