مقیاس
licenseمعنی کلمه مقیاس
معنی واژه مقیاس
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- قاعده، معيار، ملاك 2- اندازه، تعداد، حد، مقدار، ميزان 3- واحد 4- نمونه 5- اشل | ||
انگلیسی | scale,measure,gauge,yardstick,criterion,meter,indicator,metre | ||
عربی | جدول، تسلق، وزن، قاس، درج، أزال القشرة، رسم بالمقياس، قشر السمك، صعد، قشر، سلم، مستوى، تدرج، مقياس الرسم، مقياس مدرج، السلم الموسيقي، قشرة، حراشف، كفة ميزان، مسطرة، قشرة السمك، قشرة الجلد، حرشفية، حجم | ||
ترکی | Ölçek | ||
فرانسوی | Échelle | ||
آلمانی | skala | ||
اسپانیایی | escala | ||
ایتالیایی | scala | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "مقیاس" در زبان فارسی به معنای درجهبندی، سنجش یا اندازهگیری است و به طور کلی در زمینههایی مانند جغرافیا، نقشهکشی، فیزیک و سایر رشتههای علمی به کار میرود. در اینجا به چند نکته نگارشی و قواعدی که مربوط به استفاده از این کلمه هستند، اشاره میکنم:
با رعایت این نکات، میتوانید کلمه "مقیاس" را به درستی در نوشتار و گفتارتان به کار ببرید. | ||
واژه | مقیاس | ||
معادل ابجد | 211 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | meqyās | ||
معادل انگلیسی | scale , échelle (fr.) | ||
مرتبط با | عمومی، مهندسی نقشه برداری | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی، جمع: مقاییس] | ||
مختصات | (مِ) [ ع . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | meqyAs | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی مقیاس | ||
پخش صوت |
[عمومی] رابطۀ میان اندازۀ واقعی چیزی با اندازۀ نقشه و نمودار آن [مهندسی نقشه برداری] نسبت یک فاصله مشخص بر روی عکس یا نقشه به فاصله متناظر آن بر روی زمین کلمه "مقیاس" در زبان فارسی به معنای درجهبندی، سنجش یا اندازهگیری است و به طور کلی در زمینههایی مانند جغرافیا، نقشهکشی، فیزیک و سایر رشتههای علمی به کار میرود. در اینجا به چند نکته نگارشی و قواعدی که مربوط به استفاده از این کلمه هستند، اشاره میکنم: نحوه نگارش: کلمه "مقیاس" به همین شکل و با همین هجاست نوشته میشود و حروف آن باید به درستی قرار داده شوند. تلفظ: کلمه "مقیاس" به صورت "ma-qi-yâs" تلفظ میشود. دقت در تلفظ صحیح این کلمه بسیار مهم است. صرف و انصرف: این کلمه اسم میباشد و میتواند به صورت مفرد و جمع مورد استفاده قرار گیرد. جمع آن "مقیاسها" است. کاربرد: معمولاً این کلمه همراه با صفتهایی مانند "کوچک"، "بزرگ"، "مناسب" و غیره به کار میرود. برای مثال: "مقیاس بزرگ"، "مقیاس کوچک"، "مقیاس مناسب". قید: میتوانید از این کلمه در سطحهای مختلف نیز استفاده کنید. به عنوان مثال: "مقیاس اندازهگیری". با رعایت این نکات، میتوانید کلمه "مقیاس" را به درستی در نوشتار و گفتارتان به کار ببرید.
1- قاعده، معيار، ملاك
2- اندازه، تعداد، حد، مقدار، ميزان
3- واحد
4- نمونه
5- اشل
scale,measure,gauge,yardstick,criterion,meter,indicator,metre
جدول، تسلق، وزن، قاس، درج، أزال القشرة، رسم بالمقياس، قشر السمك، صعد، قشر، سلم، مستوى، تدرج، مقياس الرسم، مقياس مدرج، السلم الموسيقي، قشرة، حراشف، كفة ميزان، مسطرة، قشرة السمك، قشرة الجلد، حرشفية، حجم
Ölçek
Échelle
skala
escala
scala