منحرف
licenseمعنی کلمه منحرف
معنی واژه منحرف
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- بيراهه رو، فاسد، خراب، آن كاره، پالان كج، سست قدم، كجرو، گمراه، منحط 2- انحراف دار، قيقاج، متمايل، ناراست 3- ملحد | ||
متضاد | مهتدي | ||
انگلیسی | deviant, deviated, perverted, perverse, deviating, lost, skew, devious, aberrant, awry, turning, errant, amiss, oblique, twisty, hell-bent, pervert | ||
عربی | منحرف | ||
ترکی | sapkın | ||
فرانسوی | déviant | ||
آلمانی | abweichend | ||
اسپانیایی | desviado | ||
ایتالیایی | deviante | ||
مرتبط | غیر سالم، پرت، منحرف شده، معیوب، هرزه، در خطا، از دست رفته، گم شده، مفقود، زیان دیده، شکست خورده گمراه، مورب، اریب، اریبی، نامتوازن، غیر مستقیم، بی راهه، کج، نابجا، کجراه، بی راه، چپ چپ، زشت، غلط، بدشکل، حادثه جو، اواره، سر گردان، بد نام، بد، بی مورد، نا درست، مایل، ضمنی، پیچ خورده، پیچ دار، تاب دار، تابیده، زیاد خمیده، به بیراهه کشیده شده | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "منحرف" یک صفت در زبان فارسی است که به معنای "گذر کردن از مسیر صحیح" یا "انحراف داشتن" به کار میرود. برای استفاده صحیح و نگارش درست این کلمه، برخی نکات قاعدهای و نگارشی به شرح زیر است:
با رعایت این قواعد، میتوان از کلمه "منحرف" به شیوهای مؤثر و درست در نوشتارهای خود استفاده کرد. | ||
واژه | منحرف | ||
معادل ابجد | 378 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | monharef | ||
معادل انگلیسی | pervert | ||
مرتبط با | روانشناسی | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [عربی] | ||
مختصات | (مُ حَ رِ) [ ع . ] (اِفا.) | ||
آواشناسی | monharef | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی منحرف | ||
پخش صوت |
فرد دچار انحراف کلمه "منحرف" یک صفت در زبان فارسی است که به معنای "گذر کردن از مسیر صحیح" یا "انحراف داشتن" به کار میرود. برای استفاده صحیح و نگارش درست این کلمه، برخی نکات قاعدهای و نگارشی به شرح زیر است: رشته واژگانی: کلمه "منحرف" از ریشه "انحراف" بهدستآمده است و معمولاً به عنوان صفت به کار میرود. همچنین میتوان از واژههای مرتبط چون "انحرافی" و "انحراف" نیز استفاده کرد. تقابل در معنا: این کلمه میتواند در مواردی با معانی دیگر نیز به کار برود. مثلاً در متنهای اجتماعی یا فلسفی ممکن است به انحرافات اجتماعی یا فکری اشاره کند. جملات: نحوه استفاده از این کلمه در جملات به شکل زیر میتواند باشد: نکات نگارشی: با رعایت این قواعد، میتوان از کلمه "منحرف" به شیوهای مؤثر و درست در نوشتارهای خود استفاده کرد.
1- بيراهه رو، فاسد، خراب، آن كاره، پالان كج، سست قدم، كجرو، گمراه، منحط
2- انحراف دار، قيقاج، متمايل، ناراست
3- ملحد
مهتدي
deviant, deviated, perverted, perverse, deviating, lost, skew, devious, aberrant, awry, turning, errant, amiss, oblique, twisty, hell-bent, pervert
منحرف
sapkın
déviant
abweichend
desviado
deviante
غیر سالم، پرت، منحرف شده، معیوب، هرزه، در خطا، از دست رفته، گم شده، مفقود، زیان دیده، شکست خورده گمراه، مورب، اریب، اریبی، نامتوازن، غیر مستقیم، بی راهه، کج، نابجا، کجراه، بی راه، چپ چپ، زشت، غلط، بدشکل، حادثه جو، اواره، سر گردان، بد نام، بد، بی مورد، نا درست، مایل، ضمنی، پیچ خورده، پیچ دار، تاب دار، تابیده، زیاد خمیده، به بیراهه کشیده شده