موزون
licenseمعنی کلمه موزون
معنی واژه موزون
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- آهنگين، خوش آهنگ، خوش نوا، هم آهنگ، متناسب 2- سجع 3- سنجيده، وزن شده | ||
متضاد | ناموزون، ناسنجيده، نسنجيده | ||
انگلیسی | tunable, harmonic, elegant, lilting, symphonious, well-proportioned, well-shaped, symphoniously, breaking | ||
عربی | قابل للضبط | ||
ترکی | dengeli | ||
فرانسوی | équilibré | ||
آلمانی | ausgewogen | ||
اسپانیایی | equilibrado | ||
ایتالیایی | equilibrato | ||
مرتبط | تنظیم پذیر، کوک، خوش اهنگ، هارمونیک، همساز، هم اهنگ، زیبا، ظریف، برازنده، شیک و مد، با سلیقه، خوشحال، هم اوا، هم نوا، معتدل، خوش هیکل | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "موزون" در زبان فارسی به معنای متوازن، همقافیه یا همپایه است که به طور عمده در شعر و ادبیات استفاده میشود. در زیر به نکات نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه میپردازیم:
با رعایت این نکات میتوان از کلمه "موزون" به درستی و به صورت مؤثر در نوشتار فارسی استفاده کرد. | ||
واژه | موزون | ||
معادل ابجد | 109 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | mo[w]zun | ||
معادل انگلیسی | metrical | ||
مرتبط با | موسیقی | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (قید، صفت) [عربی: مَوزون] | ||
مختصات | ( مُ) [ ع . ] (اِمف .) | ||
آواشناسی | mowzun | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی موزون | ||
پخش صوت |
دارای وزن کلمه "موزون" در زبان فارسی به معنای متوازن، همقافیه یا همپایه است که به طور عمده در شعر و ادبیات استفاده میشود. در زیر به نکات نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه میپردازیم: آواشناسی: "موزون" یک کلمهی سههجایی است که به صورت "مو-زون" تلفظ میشود. نحوهی نگارش: این کلمه با حروف فارسی به شکل "موزون" نوشته میشود و به هیچ عنوان نباید با حروف لاتین یا غیر فارسی نوشته شود. کاربرد: ساختار زبانی: "موزون" به عنوان صفت کاربرد دارد و به اسمهایی که توصیف میکند، ویژگی خاصی میدهد. استخدام در جملات: با رعایت این نکات میتوان از کلمه "موزون" به درستی و به صورت مؤثر در نوشتار فارسی استفاده کرد.
1- آهنگين، خوش آهنگ، خوش نوا، هم آهنگ، متناسب
2- سجع
3- سنجيده، وزن شده
ناموزون، ناسنجيده، نسنجيده
tunable, harmonic, elegant, lilting, symphonious, well-proportioned, well-shaped, symphoniously, breaking
قابل للضبط
dengeli
équilibré
ausgewogen
equilibrado
equilibrato
تنظیم پذیر، کوک، خوش اهنگ، هارمونیک، همساز، هم اهنگ، زیبا، ظریف، برازنده، شیک و مد، با سلیقه، خوشحال، هم اوا، هم نوا، معتدل، خوش هیکل