نفوذی
licenseمعنی کلمه نفوذی
معنی واژه نفوذی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | influence, penetration, infiltration, permeation, authority, influx, dominance, prestige, seepage, prevalence, force, leading, importance, insinuation, transpiration, transudation | ||
عربی | تأثير، نفوذ، سلطة، تأثير نفوذ، عامل مؤثر، فعالية، تدخل غير مشروع، أثر، أثر في | ||
ترکی | delici | ||
فرانسوی | pénétrant | ||
آلمانی | durchdringend | ||
اسپانیایی | penetrante | ||
ایتالیایی | penetrante | ||
مرتبط | نفوذ، تاثیر، اعتبار، توانایی، تفوق، تجلی، فراست، نفوذ کاوش، کاوش، زیرکی، سرایت، تراوش، نشت، نشد، قدرت، اختیار، اجازه، تسلط، هجوم، ورود، ریزش، سلطه، غلبه، سبقت، قدر و منزلت، حیثیت، اب رو، رسوخ، چکه، مقدار رسوخ شده، شیوع، رواج، درجه شیوع، زور، نیرو، تحمیل، قوا، شدت، هدایت، راهنمایی، اهمیت، قدر، شان، تقاضا، تاب، دخول غیر مستقیم، اشاره، پیچ، رخنه یابی، تعرق، فراتراوش، ترشح، خروج، افشاء، فرانشت، عرق | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "نفوذی" یک واژه فارسی است که به معنای فردی که به طور پنهانی یا غیرمجاز به یک مکان یا گروه وارد میشود، کاربرد دارد. در نگارش این کلمه و استفاده از آن در متن، چند نکته وجود دارد:
این نکات به شما کمک میکند تا کلمه "نفوذی" را به درستی و به شیوهای نگارشی استفاده کنید. | ||
واژه | نفوذی | ||
معادل ابجد | 846 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
معادل انگلیسی | intrusive | ||
مرتبط با | زمین شناسی | ||
نقش دستوری | صفت | ||
آواشناسی | nofuzi | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی نفوذی | ||
پخش صوت |
1. مربوط به فرایند نفوذ 2. ویژگی سنگهای حاصل از نفوذ کلمه "نفوذی" یک واژه فارسی است که به معنای فردی که به طور پنهانی یا غیرمجاز به یک مکان یا گروه وارد میشود، کاربرد دارد. در نگارش این کلمه و استفاده از آن در متن، چند نکته وجود دارد: نحوه نوشتن: کلمه "نفوذی" به صورت به هم چسبیده و با حروف فارسی نوشته میشود و نیازی به فاصلهگذاری ندارد. وزن و صرف: "نفوذی" از ریشه "نفوذ" ساخته شده است و به عنوان صفت و اسم قابل استفاده است. در جملات مختلف میتوان از آن بهعنوان صفت برای توصیف افراد یا رفتارها استفاده کرد. مثال در جملات: قواعد نگارشی: این نکات به شما کمک میکند تا کلمه "نفوذی" را به درستی و به شیوهای نگارشی استفاده کنید.
influence, penetration, infiltration, permeation, authority, influx, dominance, prestige, seepage, prevalence, force, leading, importance, insinuation, transpiration, transudation
تأثير، نفوذ، سلطة، تأثير نفوذ، عامل مؤثر، فعالية، تدخل غير مشروع، أثر، أثر في
delici
pénétrant
durchdringend
penetrante
penetrante
نفوذ، تاثیر، اعتبار، توانایی، تفوق، تجلی، فراست، نفوذ کاوش، کاوش، زیرکی، سرایت، تراوش، نشت، نشد، قدرت، اختیار، اجازه، تسلط، هجوم، ورود، ریزش، سلطه، غلبه، سبقت، قدر و منزلت، حیثیت، اب رو، رسوخ، چکه، مقدار رسوخ شده، شیوع، رواج، درجه شیوع، زور، نیرو، تحمیل، قوا، شدت، هدایت، راهنمایی، اهمیت، قدر، شان، تقاضا، تاب، دخول غیر مستقیم، اشاره، پیچ، رخنه یابی، تعرق، فراتراوش، ترشح، خروج، افشاء، فرانشت، عرق