نمایشنامه
licenseمعنی کلمه نمایشنامه
معنی واژه نمایشنامه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | play, drama | ||
عربی | لعب، عزف، لعب دور، لعب مع، تلاعب، تنافس، مثل، تلاعب بالألفاظ، تسلى، بارى، حرك حجر الشطرنج، إشترك في لعبة، مسرحية، تمثيل، طريقة اللعب، تسلية، تمثيلية، مسابقة، لعبة، يلعب | ||
ترکی | oyun | ||
فرانسوی | le jeu | ||
آلمانی | das spiel | ||
اسپانیایی | el juego | ||
ایتالیایی | il gioco | ||
مرتبط | بازی، نمایش، لهو، تفریح، نواخت، درام، تاتر | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "نمایشنامه" در زبان فارسی به معنای متنی است که برای اجرا در تئاتر نوشته میشود. در بررسی قواعد فارسی و نگارشی این کلمه، چند نکته مهم وجود دارد:
با رعایت این نکات، میتوان به طور مؤثری از کلمه "نمایشنامه" در نوشتهها و گفتارهای فارسی استفاده کرد. | ||
واژه | نمایشنامه | ||
معادل ابجد | 497 | ||
تعداد حروف | 9 | ||
معادل انگلیسی | play , drama , theatre | ||
مرتبط با | هنرهای نمایشی | ||
نقش دستوری | اسم | ||
مختصات | (نَ یِ مِ) (اِمر.) | ||
آواشناسی | nemAyeSnAme | ||
الگوی تکیه | WWWWS | ||
شمارگان هجا | 5 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی نمایشنامه | ||
پخش صوت |
اثری ادبی که برای نمایش بر روی صحنه می نویسند کلمه "نمایشنامه" در زبان فارسی به معنای متنی است که برای اجرا در تئاتر نوشته میشود. در بررسی قواعد فارسی و نگارشی این کلمه، چند نکته مهم وجود دارد: ترکیب کلمه: "نمایشنامه" از دو بخش "نمایش" و "نامه" تشکیل شده است. "نمایش" به معنای نمایش دادن یا اجرا کردن است و "نامه" به معنای نوشتار یا متن. بنابراین، این کلمه به طور کلی به معنی متنی برای نمایش یا اجرا است. نحوه نوشتن: کلمه "نمایشنامه" باید به صورت یک کلمه نوشته شود و از دوقسمت شدن آن به صورت "نمایش نامه" باید خودداری شود. سرفصلنویسی: در متون رسمی یا ادبی، اگر از "نمایشنامه" به عنوان عنوان یا سرفصل استفاده میشود، معمولاً به صورت پررنگ یا با خط بزرگتر نوشته میشود. نکات نگارشی: در متون ادبی، میتوان به کاربردهای مختلف این کلمه و نحوه استفاده آن در جملهها توجه کرد. به عنوان مثال: با رعایت این نکات، میتوان به طور مؤثری از کلمه "نمایشنامه" در نوشتهها و گفتارهای فارسی استفاده کرد.
play, drama
لعب، عزف، لعب دور، لعب مع، تلاعب، تنافس، مثل، تلاعب بالألفاظ، تسلى، بارى، حرك حجر الشطرنج، إشترك في لعبة، مسرحية، تمثيل، طريقة اللعب، تسلية، تمثيلية، مسابقة، لعبة، يلعب
oyun
le jeu
das spiel
el juego
il gioco
بازی، نمایش، لهو، تفریح، نواخت، درام، تاتر