نمایشی
licenseمعنی کلمه نمایشی
معنی واژه نمایشی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | dramatic, exhibitive, demonstrative, expository, flashy, scenic, expositive, stagy, show | ||
عربی | دراماتيكي، مسرحي | ||
ترکی | şov | ||
فرانسوی | un spectacle | ||
آلمانی | eine show | ||
اسپانیایی | un espectáculo | ||
ایتالیایی | uno show | ||
مرتبط | درهم، نشان دادنی، جلوه دهنده، اثبات کننده، مدلل کننده، شرح دهنده، توضیحی، تفسیری، زرق و برق دار، درخشانی، خوش منظر، صحنهای، مجسم کننده، نمایشگاهی، تشریحی، درخور نمایشگاه، مناسب نمایش، پر جلوه، نمایش | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "نمایشی" در زبان فارسی به عنوان یک صفت به کار میرود و به معنای "مربوط به نمایش" یا "شبیه نمایش" است. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی، میتوانید به نکات زیر توجه کنید:
با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "نمایشی" به شکل صحیح و مؤثر در نوشتار فارسی خود استفاده کنید. | ||
واژه | نمایشی | ||
معادل ابجد | 411 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
معادل انگلیسی | theatrical, scenic | ||
مرتبط با | هنرهای نمایشی | ||
نقش دستوری | صفت | ||
آواشناسی | namAyeSi | ||
الگوی تکیه | WWWS | ||
شمارگان هجا | 4 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی نمایشی | ||
پخش صوت |
مربوط به نمایش کلمه "نمایشی" در زبان فارسی به عنوان یک صفت به کار میرود و به معنای "مربوط به نمایش" یا "شبیه نمایش" است. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی، میتوانید به نکات زیر توجه کنید: جایگاه کلمه: "نمایشی" معمولاً قبل از اسمهایی که توصیف میکند، قرار میگیرد. به عنوان مثال: "تئاتر نمایشی"، "فیلم نمایشی". قیدها و ترکیبها: میتوانید از کلمه "نمایشی" به صورت ترکیبی با دیگر واژهها استفاده کنید، مانند: "برنامه نمایشی"، "هنر نمایشی". تطابق با جنس و شمار: "نمایشی" به عنوان صفت باید با اسم مورد نظر در جنس و عدد مطابقت داشته باشد. برای مثال: "نمایشهای جذاب" و "نمایشی جذاب". نوشتار صحیح: دقت کنید که کلمه "نمایشی" را به درستی و بدون اشتباهات تایپی بنویسید. با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "نمایشی" به شکل صحیح و مؤثر در نوشتار فارسی خود استفاده کنید.
dramatic, exhibitive, demonstrative, expository, flashy, scenic, expositive, stagy, show
دراماتيكي، مسرحي
şov
un spectacle
eine show
un espectáculo
uno show
درهم، نشان دادنی، جلوه دهنده، اثبات کننده، مدلل کننده، شرح دهنده، توضیحی، تفسیری، زرق و برق دار، درخشانی، خوش منظر، صحنهای، مجسم کننده، نمایشگاهی، تشریحی، درخور نمایشگاه، مناسب نمایش، پر جلوه، نمایش