نهاد
licenseمعنی کلمه نهاد
معنی واژه نهاد
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- اداره، بنياد، سازمان، موسسه 2- اساس، پايه 3- آفرينش، خلقت، فطرت 4- طينت، جبلت، جوهره، خميره 5- باطن، درون، ذات، ضمير 6- سرشت، طبع، طبيعت، عريكه، غريزه، مزاج 7- سجيه، سيرت، منش 8- 9- ادا، پرداخت، تاديه، گزارش رسم، سنت 10- وضع، هيئت 11- ، ترتيب، قرار، قرارداد، مواضعه، | ||
انگلیسی | institution, subject, nature, character, inclination, accord, identity, quality | ||
عربی | مؤسسة، معهد، إقامة، منشأة، تأسيس، جمعية، مؤسسة متخصصة، عادة، نظام قانوني، المؤسسة الإجتماعية | ||
ترکی | kurum | ||
فرانسوی | institution | ||
آلمانی | institution | ||
اسپانیایی | institución | ||
ایتالیایی | istituzione | ||
مرتبط | بنگاه، تاسیس قضایی، اصل حقوقی، رسم معمول، موضوع، در معرض، تحت، فاعل، مطلب، طبیعت، ماهیت، شخصیت، خاصیت، سیرت، دخشه، تمایل، شیب، انحراف، عطف، خمیدگی بجلو و پایین، توافق، پیمان، سازش، موافقت، هویت، شناسایی، اصلیت، عینیت، کیفیت، وجود، خصوصیت، صفت، جنبه، نهادن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) در زبان فارسی، «نهاد» به معنای عامل اصلی یک جمله است که عمل فعل به آن نسبت داده میشود. نهاد معمولاً فاعل جمله است و به ما اطلاعاتی درباره کسی یا چیزی که عمل فعل را انجام میدهد، میدهد. در زیر به چند نکته وقاعده نگارشی مرتبط با نهاد در زبان فارسی اشاره میشود:
توجه به این نکات میتواند به بهبود نوشتار و درک جملات در زبان فارسی کمک کند. | ||
واژه | نهاد | ||
معادل ابجد | 60 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | na(e)hād | ||
مرتبط با | زبان شناسی | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم، بن ماضیِ نهادن) [پهلوی: n(i)hātan] | ||
مختصات | (نِ یا نَ) (اِ.) | ||
آواشناسی | nahAd | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی نهاد | ||
پخش صوت |
← فاعل دستوری در زبان فارسی، «نهاد» به معنای عامل اصلی یک جمله است که عمل فعل به آن نسبت داده میشود. نهاد معمولاً فاعل جمله است و به ما اطلاعاتی درباره کسی یا چیزی که عمل فعل را انجام میدهد، میدهد. در زیر به چند نکته وقاعده نگارشی مرتبط با نهاد در زبان فارسی اشاره میشود: مکان نهاد: نهاد معمولاً در ابتدای جمله قرار دارد، اما میتواند در دیگر نقاط جمله نیز بیاید. به عنوان مثال: نوع نهاد: نهاد در فارسی میتواند اسم، ضمیر، یا عبارات اسمی باشد. به عنوان مثال: توافق جملات: نهاد و فعل باید از نظر عدد و جنس با یکدیگر توافق داشته باشند. به عنوان مثال: استفاده از نهاد در جملات پرسشی: در جملات سوالی، نهاد هنوز هم باید به وضوح مشخص باشد. مثلاً: توجه به این نکات میتواند به بهبود نوشتار و درک جملات در زبان فارسی کمک کند.
1- اداره، بنياد، سازمان، موسسه
2- اساس، پايه
3- آفرينش، خلقت، فطرت
4- طينت، جبلت، جوهره، خميره
5- باطن، درون، ذات، ضمير
6- سرشت، طبع، طبيعت، عريكه، غريزه، مزاج
7- سجيه، سيرت، منش
8-
9- ادا، پرداخت، تاديه، گزارش رسم، سنت
10- وضع، هيئت
11- ، ترتيب، قرار، قرارداد، مواضعه،
institution, subject, nature, character, inclination, accord, identity, quality
مؤسسة، معهد، إقامة، منشأة، تأسيس، جمعية، مؤسسة متخصصة، عادة، نظام قانوني، المؤسسة الإجتماعية
kurum
institution
institution
institución
istituzione
بنگاه، تاسیس قضایی، اصل حقوقی، رسم معمول، موضوع، در معرض، تحت، فاعل، مطلب، طبیعت، ماهیت، شخصیت، خاصیت، سیرت، دخشه، تمایل، شیب، انحراف، عطف، خمیدگی بجلو و پایین، توافق، پیمان، سازش، موافقت، هویت، شناسایی، اصلیت، عینیت، کیفیت، وجود، خصوصیت، صفت، جنبه، نهادن