نهنگ بزرگ باله ایان
licenseمعنی کلمه نهنگ بزرگ باله ایان
معنی واژه نهنگ بزرگ باله ایان
| اطلاعات بیشتر واژه | |||
|---|---|---|---|
| عربی | برغي، صاعقة، مسمار ملولب، مزلاج، فرار، رأس الجبل، معلاق، سهم قصير، كتلة خشبية، جزء صغير مستدير، لسان القفل، ثبت، غلق، بلع الطعام، ابتلع، ارتج، لف ورق جدران، فر، إنفصل عن حزبه، إزدرد الطعام، تفحص، ازدرد، التهم، الترباس | ||
| تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "نهنگ بزرگ باله‌ای" به عنوان یک نام خاص در زبان فارسی نیاز به رعایت قواعد نگارشی دارد. در اینجا چند نکته کلیدی برای نوشتن صحیح آن آورده شده است:
به طور کلی، نگارش صحیح عبارت به شکل زیر است: نهنگ بزرگ باله‌ای به یاد داشته باشید که در متن‌های علمی یا مستندات معتبر، ممکن است به ترکیب‌های دیگری مانند "نهنگ با باله بزرگ" نیز بر بخورید که این به جنبه توصیفی متن بستگی دارد. | ||
| واژه | نهنگ بزرگ باله ایان | ||
| معادل ابجد | 454 | ||
| تعداد حروف | 16 | ||
| معادل انگلیسی | Balaenopteridae | ||
| مرتبط با | زیست شناسی- علوم جانوری | ||
| منبع | واژه‌های مصوّب فرهنگستان | ||
| نمایش تصویر | معنی نهنگ بزرگ باله ایان | ||
| پخش صوت | |||
تیره‌ای از راستۀ آب بازسانان که بزرگ هستند و شیارهایی در زیر بدن دارند و به جای دندان دارای صفحات استخوانی در دهان هستند و بالۀ پشتی آنها نوک‌تیز است کلمه "نهنگ بزرگ باله‌ای" به عنوان یک نام خاص در زبان فارسی نیاز به رعایت قواعد نگارشی دارد. در اینجا چند نکته کلیدی برای نوشتن صحیح آن آورده شده است: استفاده از علائم نگارشی: در این ترکیب، کلمه "باله‌ای" باید با "ـی" نوشته شود، زیرا این کلمه صفت است که به نهنگ اشاره دارد و به صورت موصوف (نهنگ بزرگ) و وصفی (باله‌ای) در کنار هم قرار گرفته‌اند. فاصله: بین واژه‌ها باید فاصله مناسب وجود داشته باشد. به عنوان مثال، "نهنگ بزرگ باله‌ای". به طور کلی، نگارش صحیح عبارت به شکل زیر است: نهنگ بزرگ باله‌ای به یاد داشته باشید که در متن‌های علمی یا مستندات معتبر، ممکن است به ترکیب‌های دیگری مانند "نهنگ با باله بزرگ" نیز بر بخورید که این به جنبه توصیفی متن بستگی دارد.
برغي، صاعقة، مسمار ملولب، مزلاج، فرار، رأس الجبل، معلاق، سهم قصير، كتلة خشبية، جزء صغير مستدير، لسان القفل، ثبت، غلق، بلع الطعام، ابتلع، ارتج، لف ورق جدران، فر، إنفصل عن حزبه، إزدرد الطعام، تفحص، ازدرد، التهم، الترباس
