نوار
licenseمعنی کلمه نوار
معنی واژه نوار
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- كاست 2- باند، روبان 3- رشته | ||
انگلیسی | strip, tape, band, ribbon, braid, swath, screed, fillet, swathe, fascia, ribband, welt, filet, lace, ligature, rand, riband | ||
عربی | قطاع، شريط، الشقة مساحة ضيقة، المسلسلة الهزلية، ملابس فريق رياضي، ثلاثة طوابع أو أكثر، مهبط طائرات، لسان بحري، خلع، نزع، جرد، تعرى، سلخ، قشر، عرى، جرد من الألقاب، نهب، حلب البقرة، أزال الرياش، سلب، يجرد | ||
ترکی | Şerit | ||
فرانسوی | bande | ||
آلمانی | streifen | ||
اسپانیایی | banda | ||
ایتالیایی | striscia | ||
مرتبط | باریکه، خش، نوار چسب، نوار ضبط صوت، نوار ضبط صوت و امثال ان، ارکستر، اتحاد، بند و زنجیر، تسمه، تراشه، نخ، نوار ماشین تحریر، گلابتون، حاشیه، قیطان، خیط، راه باریک، اثر ماشین چمن زنی، ردیف باریک، درد دل، تکه پاره، دریدگی، باریکه زمین، سخن یا نامه دراز وخسته کننده، سربند، گچ بری، گیس بند، پشت مازو، پیچیدگی، فتق بند، حلقه، کمربند، دایره زنگی، لایه پوششی فیبری، بند، لایه، نوار تزئيني، ورم، حاشیه چرمی دور چیزی، لبه، نوار باریک، تاول، فیله، توری دارای اشکال مربع، توری، بند کفش، یراق، شریان بند، کلید کوک سازهای زهی، بار، بخیه زنی، برامدگی لبه طبقات سنگ، مرز، کنار | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "نوار" در زبان فارسی به معنای نوار یا رشتهای از جنسهای مختلف است و بسته به متن و زمینه، میتواند معانی مختلفی داشته باشد. در نوشتن و استفاده از این کلمه، نکات نگارشی و قواعد مربوط به آن به شرح زیر هستند:
در نهایت، توجه به بافت و زمینه استفاده از کلمه "نوار" در نوشتار، به معنای دقیقتر و انتقال بهتر پیام کمک میکند. | ||
واژه | نوار | ||
معادل ابجد | 257 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | navār | ||
مرتبط با | عمومی | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) | ||
مختصات | (نَ) (اِ.) | ||
آواشناسی | navAr | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی نوار | ||
پخش صوت |
← باند کلمه "نوار" در زبان فارسی به معنای نوار یا رشتهای از جنسهای مختلف است و بسته به متن و زمینه، میتواند معانی مختلفی داشته باشد. در نوشتن و استفاده از این کلمه، نکات نگارشی و قواعد مربوط به آن به شرح زیر هستند: تلفظ و استنتاج معنایی: "نوار" به شکل درست باید تلفظ شود و در جملات باید به معنای صحیح خود به کار رود. به عنوان مثال: نوار ویدئو، نوار نقاله، نوار تار و ... استفاده در جملات: کلمه "نوار" میتواند به عنوان اسم و یا در ترکیب با دیگر کلمات به کار رود. برای مثال: نقطهگذاری: وقتی "نوار" در جملهای به کار میرود، باید از قواعد نقطهگذاری به درستی پیروی کرد. به عنوان مثال: "نوار صوتی جدید منتشر شده است." هریک از انواع دستوری: بسته به نوع جمله، "نوار" ممکن است فاعل، مفعول یا اضافه باشد. مثلاً در جمله "نوار ویدئو را بررسی کنید"، "نوار ویدئو" مفعول و "بررسی کنید" فعل است. در نهایت، توجه به بافت و زمینه استفاده از کلمه "نوار" در نوشتار، به معنای دقیقتر و انتقال بهتر پیام کمک میکند.
1- كاست
2- باند، روبان
3- رشته
strip, tape, band, ribbon, braid, swath, screed, fillet, swathe, fascia, ribband, welt, filet, lace, ligature, rand, riband
قطاع، شريط، الشقة مساحة ضيقة، المسلسلة الهزلية، ملابس فريق رياضي، ثلاثة طوابع أو أكثر، مهبط طائرات، لسان بحري، خلع، نزع، جرد، تعرى، سلخ، قشر، عرى، جرد من الألقاب، نهب، حلب البقرة، أزال الرياش، سلب، يجرد
Şerit
bande
streifen
banda
striscia
باریکه، خش، نوار چسب، نوار ضبط صوت، نوار ضبط صوت و امثال ان، ارکستر، اتحاد، بند و زنجیر، تسمه، تراشه، نخ، نوار ماشین تحریر، گلابتون، حاشیه، قیطان، خیط، راه باریک، اثر ماشین چمن زنی، ردیف باریک، درد دل، تکه پاره، دریدگی، باریکه زمین، سخن یا نامه دراز وخسته کننده، سربند، گچ بری، گیس بند، پشت مازو، پیچیدگی، فتق بند، حلقه، کمربند، دایره زنگی، لایه پوششی فیبری، بند، لایه، نوار تزئيني، ورم، حاشیه چرمی دور چیزی، لبه، نوار باریک، تاول، فیله، توری دارای اشکال مربع، توری، بند کفش، یراق، شریان بند، کلید کوک سازهای زهی، بار، بخیه زنی، برامدگی لبه طبقات سنگ، مرز، کنار