هراس
licenseمعنی کلمه هراس
معنی واژه هراس
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | بيم، پروا، ترس، جبن، خوف، دهشت، رعب، سهم، واهمه، وحشت، وهم، هول، هيبت | ||
انگلیسی | fear, panic, apprehension, alarm, fright, funk, alarum, feeze, a pan | ||
عربی | خوف، خشية، خطر، خاف، خشي، يخاف | ||
ترکی | korku | ||
فرانسوی | peur | ||
آلمانی | furcht | ||
اسپانیایی | miedo | ||
ایتالیایی | paura | ||
مرتبط | بیم، اضطراب و ترس ناگهانی، دلهره، درک، دستگیری، فهم، هشدار، اخطار، آژیر، اعلام خطر، اعلان خطر، لو لو، ترس ناگهانی، ادم ترسو، بوی بد، کج خلقی، اگاهی از خطر، از خطر اگاهانیدن، شیپور حاضرباش، اضطراب | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "هراس" در زبان فارسی به معنای ترس یا واهمه است و در نوشتار و گفتار قواعد خاصی را دنبال میکند. در زیر به بررسی برخی از این قواعد و نکات نگارشی مربوط به کلمه "هراس" اشاره میکنیم:
این نکات میتواند به بهبود نگارش و استفاده صحیح از کلمه "هراس" در جملهها و متون مختلف کمک کند. اگر سوال خاصی دارید یا نیاز به توضیحات بیشتری است، خوشحال میشوم که کمک کنم. | ||
واژه | هراس | ||
معادل ابجد | 266 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | harās | ||
معادل انگلیسی | phobia | ||
مرتبط با | روان شناسی | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (بن مضارعِ هراسیدن) | ||
مختصات | (هَ) (اِ.) | ||
آواشناسی | harAs | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی هراس | ||
پخش صوت |
ترس مفرط و غیرواقعی و غیرقابلمهار و مرضی از افراد یا مکانها یا موقعیتهای خاص کلمه "هراس" در زبان فارسی به معنای ترس یا واهمه است و در نوشتار و گفتار قواعد خاصی را دنبال میکند. در زیر به بررسی برخی از این قواعد و نکات نگارشی مربوط به کلمه "هراس" اشاره میکنیم: نوشتاری: نقش کلمه: ترکیبهای مناسب: جمعبندی: این نکات میتواند به بهبود نگارش و استفاده صحیح از کلمه "هراس" در جملهها و متون مختلف کمک کند. اگر سوال خاصی دارید یا نیاز به توضیحات بیشتری است، خوشحال میشوم که کمک کنم.
بيم، پروا، ترس، جبن، خوف، دهشت، رعب، سهم، واهمه، وحشت، وهم، هول، هيبت
fear, panic, apprehension, alarm, fright, funk, alarum, feeze, a pan
خوف، خشية، خطر، خاف، خشي، يخاف
korku
peur
furcht
miedo
paura
بیم، اضطراب و ترس ناگهانی، دلهره، درک، دستگیری، فهم، هشدار، اخطار، آژیر، اعلام خطر، اعلان خطر، لو لو، ترس ناگهانی، ادم ترسو، بوی بد، کج خلقی، اگاهی از خطر، از خطر اگاهانیدن، شیپور حاضرباش، اضطراب