هسته
licenseمعنی کلمه هسته
معنی واژه هسته
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | بذر، تخم، خستو، دانه، مغز | ||
انگلیسی | core, nucleus, kernel, stone, atom | ||
عربی | جوهر، لب، صميم، قلب، قلب الثمرة، نزع البذور | ||
ترکی | Çekirdek | ||
فرانسوی | cœur | ||
آلمانی | kern | ||
اسپانیایی | centro | ||
ایتالیایی | nucleo | ||
مرتبط | چنبره، مغز ودرون هرچیزی، اساس، لب، هسته اصلی، شالوده، مغزهسته، سنگ، سنگ میوه، اتم، ذره تجزیه ناپذیر، جوهر فرد، جزء لایتجزی، کوچکترین ذره | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "هسته" در زبان فارسی به معنای مرکز یا بخش مرکزی یک چیز به کار میرود و میتواند در معانی مختلفی استفاده شود، از جمله در علوم طبیعی مثل هسته اتم، یا به صورت مجازی برای اشاره به مضمون اصلی یک موضوع. نکات نگارشی و قواعد استفاده از "هسته" در جملات فارسی:
مثالهای کاربردی:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "هسته" بهدرستی و بهخوبی در نوشتههای خود استفاده کنید. | ||
واژه | هسته | ||
معادل ابجد | 470 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | haste | ||
معادل انگلیسی | nucleus | ||
مرتبط با | فیزیک | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [پهلوی:astak] ‹استه› | ||
مختصات | (هَ تِ) (اِ.) | ||
آواشناسی | haste | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی هسته | ||
پخش صوت |
بخش مرکزی هر اتم که شامل تعدادی پروتون و نوترون است کلمه "هسته" در زبان فارسی به معنای مرکز یا بخش مرکزی یک چیز به کار میرود و میتواند در معانی مختلفی استفاده شود، از جمله در علوم طبیعی مثل هسته اتم، یا به صورت مجازی برای اشاره به مضمون اصلی یک موضوع. تطابق با دیگر واژهها: هسته به شکل مفرد است و در صورت جمع شدن به "هستهها" تبدیل میشود. مثلاً: نقش در جمله: "هسته" میتواند به عنوان اسم فاعل، اسم مفعول یا جزئی از سؤالات قرار گیرد. تثنیه و جمع: برای بیان حالت جمع یا مؤنث، از "هستهها" و "هستههای" استفاده میشود: استفاده در عبارات علمی و غیرعلمی: "هسته" ممکن است در متون تخصصی مانند مقالات علمی بهکار رود و یا در گفتوگوهای روزمره. با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "هسته" بهدرستی و بهخوبی در نوشتههای خود استفاده کنید.
بذر، تخم، خستو، دانه، مغز
core, nucleus, kernel, stone, atom
جوهر، لب، صميم، قلب، قلب الثمرة، نزع البذور
Çekirdek
cœur
kern
centro
nucleo
چنبره، مغز ودرون هرچیزی، اساس، لب، هسته اصلی، شالوده، مغزهسته، سنگ، سنگ میوه، اتم، ذره تجزیه ناپذیر، جوهر فرد، جزء لایتجزی، کوچکترین ذرهنکات نگارشی و قواعد استفاده از "هسته" در جملات فارسی:
مثالهای کاربردی: