وزوز
licenseمعنی کلمه وزوز
معنی واژه وزوز
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | buzz, drone, zoom, fizzle, vanguard | ||
عربی | شرب حتى الثمالة، ضج، طن، غمغم، تلفن، أز، همس، إنصرف بسرعة، نشر إشاعة، جعله يطن، طنين، غمغمة، دوي، إشاعة، مخابرة تلفونية، رن | ||
ترکی | vızıltı | ||
فرانسوی | le bourdonnement | ||
آلمانی | das summen | ||
اسپانیایی | el zumbido | ||
ایتالیایی | il ronzio | ||
مرتبط | وزوز کردن، ور ور کردن، یکنواخت سخن گفتن، با صدای وزوز حرکت کردن، بسرعت ترقی کردن یا بالا رفتن، فاصله عدسی را کم و زیاد کردن، شکست، کوشش مذبوحانه | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "وزوز" در زبان فارسی به معنای صدا یا فرکانس خاصی است که غالباً از حشرات یا دیگر موجودات زنده همچون زنبور عسل به گوش میرسد. در نگارش و استفاده از این کلمه، چند نکته مهم وجود دارد:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "وزوز" بهطور صحیح و مؤثر در نوشتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | وزوز | ||
معادل ابجد | 26 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | vezvez | ||
معادل انگلیسی | tinnitus | ||
مرتبط با | شنواییشناسی | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم صوت) ‹بزبز› | ||
آواشناسی | vezvez | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی وزوز | ||
پخش صوت |
احساس صدای زنگ یا صداهای دیگر در گوش هنگامی که محرک صوتی خارجی وجود ندارد کلمه "وزوز" در زبان فارسی به معنای صدا یا فرکانس خاصی است که غالباً از حشرات یا دیگر موجودات زنده همچون زنبور عسل به گوش میرسد. در نگارش و استفاده از این کلمه، چند نکته مهم وجود دارد: نوشتار صحیح: کلمه "وزوز" بهدرستی با دو حرف "ز" نوشته میشود و تلفظ آن به صورت «وَزُوز» است. جنس کلمه: "وزوز" در زبان فارسی یک اسم است و معمولاً به صدا یا نویز موجودات زنده اشاره دارد. ترکیبات: این کلمه میتواند به صورت مرکب نیز استفاده شود. برای مثال "وزوز زنبور" یا "وزوز ملخ". نگارشی: در نگارش متن، اگر بخواهید این کلمه را به گونهای توصیفی بیان کنید، میتوانید از قیدهای توصیفی استفاده کنید؛ مانند "صدای وزوز زنبور در باغ". با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "وزوز" بهطور صحیح و مؤثر در نوشتار خود استفاده کنید.
buzz, drone, zoom, fizzle, vanguard
شرب حتى الثمالة، ضج، طن، غمغم، تلفن، أز، همس، إنصرف بسرعة، نشر إشاعة، جعله يطن، طنين، غمغمة، دوي، إشاعة، مخابرة تلفونية، رن
vızıltı
le bourdonnement
das summen
el zumbido
il ronzio
وزوز کردن، ور ور کردن، یکنواخت سخن گفتن، با صدای وزوز حرکت کردن، بسرعت ترقی کردن یا بالا رفتن، فاصله عدسی را کم و زیاد کردن، شکست، کوشش مذبوحانه