یاور
licenseمعنی کلمه یاور
معنی واژه یاور
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- پشتيبان، حامي، دستگير، دستيار، ظهير، كمك، مددكار، معاون، معاضد، معين، ناصر، نجده، نصير، يار 2- سرگرد | ||
انگلیسی | adjuvant, helper, collaborator, assistant, aid, adjutant, helpmate | ||
عربی | المساعد | ||
ترکی | yardımcı | ||
فرانسوی | assistant | ||
آلمانی | helfer | ||
اسپانیایی | ayudante | ||
ایتالیایی | aiutante | ||
مرتبط | معین، دوای ممد، کمک، یار، هم دست، دستیار، نایب، مساعدت، یاری، حمایت، مدد کار، اجودان، همسر، کمک و همدست | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "یاور" به معنی کمککننده یا یاریدهنده است و در زبان فارسی میتواند به صورتهای مختلفی مورد استفاده قرار گیرد. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این واژه اشاره میشود:
امیدوارم این نکات به شما در استفاده بهتر از کلمه "یاور" در نوشتار و گفتار کمک کند! | ||
واژه | یاور | ||
معادل ابجد | 217 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | yāvar | ||
معادل انگلیسی | escort | ||
مرتبط با | گردشگری و جهانگردی | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (اسم) [قدیمی] | ||
مختصات | (وَ) (ص .) | ||
آواشناسی | yAvar | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی یاور | ||
پخش صوت |
شخصی که گشت را از مبدأ تا مقصد بهعنوان راهنما یا حلال مشکلات همراهی میکند کلمه "یاور" به معنی کمککننده یا یاریدهنده است و در زبان فارسی میتواند به صورتهای مختلفی مورد استفاده قرار گیرد. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این واژه اشاره میشود: نحو و گرامر: "یاور" یک اسم است و میتواند به عنوان فاعل، مفعول و ... در جملات مختلف به کار رود. به عنوان مثال: جمعسازی: برای جمع بستن "یاور"، میتوان از جمع سالم استفاده کرد: مفرد و حروف اضافه: زمانی که "یاور" با حروف اضافه همراه میشود، ساختار جملات باید به دقت تنظیم شود: نکات نگارشی: به نکات زیر در نگارش صحیح توجه کنید: امیدوارم این نکات به شما در استفاده بهتر از کلمه "یاور" در نوشتار و گفتار کمک کند!
1- پشتيبان، حامي، دستگير، دستيار، ظهير، كمك، مددكار، معاون، معاضد، معين، ناصر، نجده، نصير، يار
2- سرگرد
adjuvant, helper, collaborator, assistant, aid, adjutant, helpmate
المساعد
yardımcı
assistant
helfer
ayudante
aiutante
معین، دوای ممد، کمک، یار، هم دست، دستیار، نایب، مساعدت، یاری، حمایت، مدد کار، اجودان، همسر، کمک و همدست