بافتی
licenseمعنی کلمه بافتی
معنی واژه بافتی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | weave, braid, knit, entwine, entwist, tissue | ||
عربی | نسج، تمايل، حاك، حبك، رسم، فرع، شق طريقه، إتخذ سبيلا متمعجا، ترنح، تذبذب، طريقة النسج | ||
ترکی | dokulu | ||
فرانسوی | texturé | ||
آلمانی | strukturiert | ||
اسپانیایی | texturizado | ||
ایتالیایی | strutturato | ||
مرتبط | بافتن، درست کردن، بهم تابیدن و بافتن، گره زدن، کشبافی کردن، بهم پیوستن، بستن، بهم پیچیدن، بهم پیچاندن، مثل طناب تابیدن، در اغوش گرفتن، افتادن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "بافتی" بهعنوان یک صفت در زبان فارسی به معنای "مربوط به بافت" یا "دارای بافت" استفاده میشود. برای استفاده صحیح از این کلمه و مرتب کردن نگارش آن، چند نکته مهم وجود دارد:
با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "بافتی" بهطور درست و مؤثر در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | بافتی | ||
معادل ابجد | 493 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
معادل انگلیسی | contextual | ||
مرتبط با | زبان شناسی | ||
نقش دستوری | صفت | ||
آواشناسی | bAfti | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی بافتی | ||
پخش صوت |
کلیۀ ویژگیهای مربوط به بافت کلمه "بافتی" بهعنوان یک صفت در زبان فارسی به معنای "مربوط به بافت" یا "دارای بافت" استفاده میشود. برای استفاده صحیح از این کلمه و مرتب کردن نگارش آن، چند نکته مهم وجود دارد: نحو جملات: مطمئن شوید که "بافتی" به درستی در جملات قرار گیرد. مثلاً: "این پارچه بافتی نرم و لطیف دارد." تطابق: از نظر قواعد تطابق، اگر "بافتی" بهعنوان صفت به کار برود، باید با اسم مرتبط خود از نظر تعداد و جنس هماهنگ باشد. مانند: "بافتهای مختلف" یا "بافت نرم". استفاده در تکیه و تأکید: در زمان استفاده از کلمه "بافتی"، اگر قصد تأکید دارید، ممکن است بخواهید جملات را با ترتیب خاصی تنظیم کنید یا از قیدهای توصیفی استفاده کنید. مثل: "این نوع از بافتی که مشاهده میکنید، بسیار خاص و منحصر به فرد است." نوشتار و املاء: دقت کنید که کلمات بهدرستی نوشته شوند. "بافتی" یکی از آن کلمات است که باید توجه داشت تا بهاشتباه به صورت دیگری نوشته نشود. با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "بافتی" بهطور درست و مؤثر در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.
weave, braid, knit, entwine, entwist, tissue
نسج، تمايل، حاك، حبك، رسم، فرع، شق طريقه، إتخذ سبيلا متمعجا، ترنح، تذبذب، طريقة النسج
dokulu
texturé
strukturiert
texturizado
strutturato
بافتن، درست کردن، بهم تابیدن و بافتن، گره زدن، کشبافی کردن، بهم پیوستن، بستن، بهم پیچیدن، بهم پیچاندن، مثل طناب تابیدن، در اغوش گرفتن، افتادن