جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

baxš
section  |

بخش

معنی: 1. هریک از قسمت‌های پنجگانۀ سوگنامه‌های کلاسیک که با سرود و پایکوبی گروه هم‌سرایان از هم تفکیک می‌شد 2. نمایش‌های کوتاه و مستقل که ارتباط معنایی و مضمونی با یکدیگر دارند و دارای عنوان واحدی هستند
406 | 0
مترادف: 1- بهر، بهره، پاره، جزء، حصه، قسمت 2- قطعه، ناحيه 3- باب، فصل، مبحث، مقوله 4- دپارتمان، شعبه 5- منطقه، ناحيه 6- تسهيم، تقسيم، سهم، قسمت 7- بند 8- حوت، ماهي
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [پهلوی: baxš] ‹بخشه›
مختصات: (زبان شناسی )
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: baxS
منبع: واژه‌های مصوّب فرهنگستان
معادل ابجد: 902
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
section | part , sector , department , segment , portion , division , district , piece , county , region , item , branch , zone , sect , borough , distribution , quarter , parish , moiety , commune , parcel , leg , precinct , installment , subregion , heritage , canton , lot , squadron , fate , riding , wing of building , member , party , share , instalment , the part
ترکی
parça
فرانسوی
la partie
آلمانی
das teil
اسپانیایی
la parte
ایتالیایی
la parte
عربی
قسم | مقطع , باب , جزء , فرع , قطاع , بند , شعبة , شريحة , دائرة , تقاطع , حي , قطعة , تقسيم , فصيل , منطقة , فرق , فرع شعبة , إقليم , جزء من فصل , قطع , انقسم
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "بخش" در زبان فارسی، به معنای قسمتی از یک چیز یا حوزه‌ای خاص است. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه اشاره می‌کنیم:

  1. کاربرد کلمه: "بخش" می‌تواند به معنای قسمت‌های مختلف یک موضوع، یک اداره، یا حتی در زمینه‌های علمی استفاده شود. مثلاً: "بخش ادبیات"، "بخش اقتصادی"، "بخش خدمات".

  2. ترکیب‌ها: کلمه "بخش" معمولاً با کلمات دیگر ترکیب می‌شود و معانی متفاوتی را به وجود می‌آورد. مثلاً:

    • "بخش خصوصی"
    • "بخش عمومی"
    • "بخشنامه"
  3. نحو: این کلمه معمولاً به عنوان اسم استعمال می‌شود و می‌تواند در جملات به عنوان فاعل، مفعول یا دیگر نقش‌های نحوی به کار رود:

    • فاعل: "بخش ادبیات دانشگاه، کلاس‌های متنوعی برگزار می‌کند."
    • مفعول: "مدیریت بخش مالی به تصمیم‌گیری‌های مهمی پرداخته است."
  4. نوشتار: در نگارش رسمی و غیررسمی به صورت کامل "بخش" نوشته می‌شود و از اختصارات یا شکل‌های محاوره‌ای پرهیز شود، مگر در موارد خاص.

  5. پیشوند و پسوند: می‌توان از پیشوندها و پسوندهای مختلف برای ساخت مشتقات آن استفاده کرد، مثلاً:

    • با پیشوند «میان»: "میان‌بخش"
    • با پسوند «ی»: "بخش‌نامه"
  6. توجه به جناس و تشابه واژه‌ها: کلمه "بخش" ممکن است در جملات مختلف با کلماتی که شبیه به آن هستند، گمراه‌کننده شود، بنابراین باید دقت کرد که معنی صحیح آن در هر زمینه مشخص شود.

  7. رعایت انسجام متن: هنگام استفاده از کلمه "بخش" بهتر است متن به گونه‌ای تدوین شود که انسجام و ارتباط معنایی بین جملات حفظ شود.

این نکات می‌تواند در نوشتن و استفاده از کلمه "بخش" در متون مختلف به شما کمک کند.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال از استفاده کلمه "بخش" در جملات مختلف آورده شده است:

  1. برای مطالعه بهتر، کتاب را به چند بخش تقسیم کردیم.
  2. در این پروژه، هر بخش مسئولیت خاصی دارد.
  3. این بخش از شهر به خاطر پارک‌های زیبا و آرامش‌بخش معروف است.
  4. معلم بخش‌هایی از درس را برای دانش‌آموزان توضیح داد.
  5. در بخش خدمات مشتریان، به سوالات مردم پاسخ داده می‌شود.

اگر به مثال‌های بیشتری نیاز دارید یا موضوع خاصی مدنظر دارید، لطفاً بفرمایید!


واژگان مرتبط: برش، مقطع، دایره، عضو، نقطه، قطاع، محله، قطاع دایره، ناحیه، حوزه، اداره گروه اموزشی، حلقه، نصیب، تقسیم، لشکر، تفرقه، اختلاف، بلوک، تکه، مهره، عدد، شهرستان، سرزمین، قلمرو، دیار، فقره، رقم، قطعه خبری، شاخه، انشعاب، رشته، فرع، کمربند، فرقه، مذهب، حزب، دسته، قصبه، دهکده، توزیع، پخش، اشاعه، تعمیم، ربع، یک چهارم، چارک، برزن، اهل محله، شهر، نصفه، عیال، نصف، نیم، قسمت مساوی، مزرعه اشتراکی، بسته، گره، جزئي از یك کل، پا، ساق پا، ساق، پایه، ران، محوطه، حدود، حد، مرز، قسط، یکی از تقسیمات اولیه ناحیه، ارثیه، ماترک، مال موروثی، میرای، اری، زاویه، قرعه، سرنوشت، دستهای از مردم، گروه هواپیما، تقدیر، قضا و قدر، بخت، نصیب و قسمت، سواری، گردش و مسافرت، لنگر گاه، کارمند، اندام، مهمانی، طرف، سور، سهمیه، خیش

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری